دربا. دربایست. دروایست. ضروری و مایحتاج. (برهان). محتاج الیه. لازم. از ضروریات. اندربای: از همه شاهان امروز که دانی جز او مملکت را و بزرگی و شهی را دربای. فرخی. بدمهر بتی و سنگدل یاری لیکن چو دل و چو دیده دربایی. فرخی. اکنون آنچه دربای است در این باب، درخواهم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 413). همه کار فغفور و زیبای اوی بیاراست آن رسم دربای اوی. اسدی. به دربای آن سرو یازنده بالا کف راد خود را سوی کیسه یازی. سوزنی. نیستم بی جمال تو سر چشم ای جهان را چو چشم سر دربای. رضی نیشابوری. آنکه چون مردمک دیده بود پیوسته فتح را در صف کین میر سپاهش دربای. سیف اسفرنگی. ، سزاواری. شایستگی. لیاقت. (ناظم الاطباء)
دربا. دربایست. دروایست. ضروری و مایحتاج. (برهان). محتاج الیه. لازم. از ضروریات. اندربای: از همه شاهان امروز که دانی جز او مملکت را و بزرگی و شهی را دربای. فرخی. بدمهر بتی و سنگدل یاری لیکن چو دل و چو دیده دربایی. فرخی. اکنون آنچه دربای است در این باب، درخواهم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 413). همه کار فغفور و زیبای اوی بیاراست آن رسم دربای اوی. اسدی. به دربای آن سرو یازنده بالا کف راد خود را سوی کیسه یازی. سوزنی. نیستم بی جمال تو سر چشم ای جهان را چو چشم سر دربای. رضی نیشابوری. آنکه چون مردمک دیده بود پیوسته فتح را در صف کین میر سپاهش دربای. سیف اسفرنگی. ، سزاواری. شایستگی. لیاقت. (ناظم الاطباء)
دهی است جزء دهستان بهنام بخش ورامین شهرستان تهران، واقع در 4هزارگزی خاور ورامین با 226 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است جزء دهستان بهنام بخش ورامین شهرستان تهران، واقع در 4هزارگزی خاور ورامین با 226 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
شغل و منصب نگهبانی در و قاپوچی گری. (ناظم الاطباء). دربان بودن. بوابت. حجابت. حجبه: وگر فغفور چینی را دهد منشور دربانی به سنباده حروفش را بسنباند در احداقش. منوچهری. یهودآسا غیاری دوز بر کتف مسلمانان اگرشان بر در اغیار دین بینی به دربانی. خاقانی. و راجع به شغل دربانی و حجابت در دربارهای اسلامی رجوع به تاریخ تمدن اسلامی جرجی زیدان ج 1 ص 200 و ترجمه فارسی آن ج 1 ص 252 شود. - دربانی کردن، حاجبی و بوابی کردن. نگهبانی از در و ورودگاه بزرگان کردن: چو طاوس بهشت آید پدیدار بجای حلقه دربانی کند مار. نظامی. سدانه، سدن، دربانی کردن کعبه یا بتخانه. (از منتهی الارب). - دربانی نمودن، حراست کردن از در و نگهبانی نمودن آن. (از ناظم الاطباء)
شغل و منصب نگهبانی در و قاپوچی گری. (ناظم الاطباء). دربان بودن. بِوابَت. حِجابَت. حِجبَه: وگر فغفور چینی را دهد منشور دربانی به سنباده حروفش را بسنباند در احداقش. منوچهری. یهودآسا غیاری دوز بر کتف مسلمانان اگرشان بر در اغیار دین بینی به دربانی. خاقانی. و راجع به شغل دربانی و حجابت در دربارهای اسلامی رجوع به تاریخ تمدن اسلامی جرجی زیدان ج 1 ص 200 و ترجمه فارسی آن ج 1 ص 252 شود. - دربانی کردن، حاجبی و بوابی کردن. نگهبانی از در و ورودگاه بزرگان کردن: چو طاوس بهشت آید پدیدار بجای حلقه دربانی کند مار. نظامی. سِدانَه، سَدن، دربانی کردن کعبه یا بتخانه. (از منتهی الارب). - دربانی نمودن، حراست کردن از در و نگهبانی نمودن آن. (از ناظم الاطباء)
دهی است از دهستان ایدنکا بخش قلعه زراس شهرستان اهواز، واقع در 31هزارگزی جنوب قلعه زراس. با 250 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان ایدنکا بخش قلعه زراس شهرستان اهواز، واقع در 31هزارگزی جنوب قلعه زراس. با 250 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
که آن را راشیا الوادی نیز میگویند شهری است در لبنان و در آنجا قلعه ای است که بامرای شهابیان اختصاص دارد و در آنجا شبلی عریان باقشون ابراهیم پاشا در سال 1840 میلادی بجنگ پرداخت و نیز در این شهر در سال 1925 میلادی بین قوای فرانسه و سواران دروز جنگی اتفاق افتاده است. (از اعلام المنجد)
که آن را راشیا الوادی نیز میگویند شهری است در لبنان و در آنجا قلعه ای است که بامرای شهابیان اختصاص دارد و در آنجا شبلی عریان باقشون ابراهیم پاشا در سال 1840 میلادی بجنگ پرداخت و نیز در این شهر در سال 1925 میلادی بین قوای فرانسه و سواران دروز جنگی اتفاق افتاده است. (از اعلام المنجد)
اگر کسی بیند که دربانی می کرد، دلیل که جاجتی که دارد روا شود، از مردی بزرگ و عزت و جاه یابد. اگر بیند که دربانی میکرد و در نبود، دلیل که خاص و مقرب پادشاه شود. اگربیند که پادشاه او را از دربانی معزول کرد، تاویلش به خلاف این است. محمد بن سیرین
اگر کسی بیند که دربانی می کرد، دلیل که جاجتی که دارد روا شود، از مردی بزرگ و عزت و جاه یابد. اگر بیند که دربانی میکرد و در نبود، دلیل که خاص و مقرب پادشاه شود. اگربیند که پادشاه او را از دربانی معزول کرد، تاویلش به خلاف این است. محمد بن سیرین