- درآموختن
- تعلیم، یاد دادن
معنی درآموختن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مخلوط کردن
آویزان کردن، تعلیق
مخلوط کردن، درهم ساختن، مخلوط شدن، آمیزش پیدا کردن
بد تعلیم دادن
مخلوط شدن، موانست کردن موافقت کردن، مخلوط کردن
ممزوج کردن، مخلوط کردن، آمیختن، تخلیط
آمیختن، آمیخته کردن، درهم کردن، درهم ساختن و مخلوط کردن دو یا چند چیز با هم، درهم شدن، آمیخته شدن، مخلوط شدن
رفت و آمد، معاشرت
نزدیکی کردن، مقاربت، جماع
رفت و آمد، معاشرت
نزدیکی کردن، مقاربت، جماع
گلاویز شدن، آویزان شدن، چنگ در زدن، آویزان کردن
معلق ساختن، سرنگون کردن
معلق ساختن، سرنگون کردن
خیاطی کردن
تعلم، فرا گرفتن
یاد گرفتن علم یا هنری از دیگران، فرا گرفتن، برای مثال هرکه نامخت از گذشت روزگار / نیز ناموزد ز هیچ آموزگار (رودکی - ۵۳۲) ، یاد دادن علم یا هنری به دیگران
خو گرفتن، مانوس شدن
خو گرفتن، مانوس شدن