جدول جو
جدول جو

معنی دخی - جستجوی لغت در جدول جو

دخی
تاریکی
تصویری از دخی
تصویر دخی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دخیل
تصویر دخیل
در آینده، در کار کسی مداخله کردن، دوست خاص، پناهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخیس
تصویر دخیس
بسیار، زیر خاکی، آگنده، در هم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخیل
تصویر دخیل
داخل شده، بیگانه ای که میان قومی داخل شود و به آنان انتساب پیدا کند،
کلمه ای که از زبانی داخل زبان دیگر شود، کسی که در کارهای شخص دیگر مداخله داشته باشد،
در علوم ادبی در قافیه، حرف متحرکی که میان الف تاسیس و حرف روی باشد، مثل واو در کلمۀ باور و قاف در کلمۀ عاقل،
تکرار دخیل در شعر فارسی واجب نیست مثلاً عاقل و جاهل را با هم می توان قافیه کرد اما اگر دخیل را تکرار کنند پسندیده تر است مانند قافیۀ عاقل با ناقل
دخیل بستن: بستن بندی به ضریح یکی از امامان هنگام دخیل شدن و مراد خواستن
دخیل شدن: پناهنده شدن، پناه بردن، پناه بردن به کسی، ملتجی شدن بر مزار یکی از امامان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دخیل
تصویر دخیل
((دَ))
بیگانه ای که وارد قومی شود وبه آنان منتسب شود، کلمه ای که از یک زبان وارد زبان دیگری شود، پناهنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دخیل شدن
تصویر دخیل شدن
پناه بردن به کسی
فرهنگ لغت هوشیار
نیار بستن رشته بستن تکه پارچه یا ریسمانی را بر جایگاه یا درختی اشویی بستن بستن بندی بضریح یکی از بقاع متبرکه بر آورده شدن حاجت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخیاء
تصویر دخیاء
شب تاریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخیل شدن
تصویر دخیل شدن
پناهنده شدن، پناه بردن، پناه بردن به کسی
ملتجی شدن بر مزار یکی از امامان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دخیل بستن
تصویر دخیل بستن
بستن بندی به ضریح یکی از امامان هنگام دخیل شدن و مراد خواستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دخیل بستن
تصویر دخیل بستن
((~. بَ تَ))
بستن بندی به ضریح یکی از بقاع متبرکه به منظور برآورده شدن حاجت
فرهنگ فارسی معین
برادرم برادر من نامی که جوانمردان و ایباران (عیاران) بر یکدیگر می نهادند برادر من، نامی است که فتیان (جوانمردان) هم طریقتان و هم مسلکان خود را بدان مخاطب میداشتند و میخواندند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دری
تصویر دری
روشن و درخشان زبان فارسی رسمی معمول امروز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلی
تصویر دلی
جمع دلو، سبوها دهوها مغولی گنج (خزانه)، سازمان، دریا راه روشن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمی
تصویر دمی
پرخون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دعی
تصویر دعی
پسر خوانده، فرزند خوانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخی
تصویر سخی
راد، دست و دل باز، فراخ دست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دهی
تصویر دهی
خردمند، عاقل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوی
تصویر دوی
دو بودن، دو تا بودن بد باطن، احمق صدای رعد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دنی
تصویر دنی
ناکس، پست و دون و خسیس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دای
تصویر دای
هر چینه ورده و مرتبه از دیوار گلی داو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجی
تصویر دجی
تاریکی، ظلمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دبی
تصویر دبی
رفتار نرم، ملخ، مورچه فرانسوی آبدهی (قریب) زبانزد زمین شناسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخو
تصویر دخو
دهخدا کد خدا، ساده لوح کودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخن
تصویر دخن
ارزن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخم
تصویر دخم
دخمه، مقبره، سردابه که مرده را در آن جای دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخل
تصویر دخل
در آمد، چیزی که حاصل شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخش
تصویر دخش
ابتدا کردن کار باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخس
تصویر دخس
خوک ماهی خوک دریا از جانوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخز
تصویر دخز
بسیار سخت، گای (جماع)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخر
تصویر دخر
از ریشه پارسی به شیوه ی} قلب {خرد، خرد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخت
تصویر دخت
دختر، فرزند ماده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخی
تصویر سخی
جوانمرد، بخشنده، کریم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صخی
تصویر صخی
چرکین و ریمناک شدن جامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دعی
تصویر دعی
پسرخوانده، حرام زاده
فرهنگ فارسی عمید