جدول جو
جدول جو

معنی دخولیه - جستجوی لغت در جدول جو

دخولیه(دُ لی یَ)
منسوب به دخول. ورودیه. رجوع به ورودیه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شخولیده
تصویر شخولیده
نالیده، پژمرده، افسرده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مدخوله
تصویر مدخوله
زن شوهردیده
فرهنگ فارسی عمید
فرقهای از متصوفه که عقیده دارند خداوند در بعضی از اشیا و در مرشد حلول می کند، کسانی که معتقد به حلول روح خدا در آدم و سپس در پیغمبران دیگر هستند
بعضی از غلاه شیعه که قائل به حلول روح خداوند در علی ابن ابیطالب شده اند
پیروان حسینبن منصور حلاج که می گفتند خدا در اشیا حلول کرده، حلاجیان
اکثر عرفا و علمای اسلام این عقیده را رد کرده و آن را کفر و گمراهی خوانده اند
فرهنگ فارسی عمید
(فَ یَ)
لوبیا. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(وو دیْ یَ)
نام قریۀ کوچکی بشمال تهران. میان عباس آباد و قلهک در چهارهزارگزی جنوب قلهک و 7هزارگزی جنوب تجریش. دارای 30 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). در حال حاضر در اراضی این قریه ساختمانهای متعدد بپا گردیده و صورت یکی از نقاطآباد و پرجمعیت نواحی نزدیک پایتخت را یافته است
لغت نامه دهخدا
(وو دیْ یَ)
اصحاب داود بن علی اصفهانی متوفی به سال 270 هجری قمری در سن شصت وچهار سالگی. و آن فرقه ای از مذهب اصحاب حدیث باشد. یکی از پنج فرقۀ اصحاب حدیث باشد. (بیان الادیان). ایشان را اصحاب ظواهر گویند، چه بظاهر آیات و اخبار کار کنند و قیاس را منکر باشند. داودیه یا ظاهریه از مذاهب مشهورۀ اهل سنت و جماعت بر حسب اختلاف ایشان در فروع که عبارتند ازشافعیه و حنفیه و مالکیه و حنابله و ظاهریه (داودیه) و این فرقۀ اخیر را از آن سبب ظاهریه گویند که ایشان فقط بظواهر آیات و اخبار عمل نمایند و رأی و قیاس و تأویل را بکلی منکر باشند تقریباً نظیر اخباریین شیعه در مقابل مجتهدین ایشان و از مشاهیر این فرقه یکی ابوبکر محمد بن داود اصفهانی پسر ابوسلیمان داودست صاحب ’کتاب الزهره’ معروف در ادب و دیگر رویم عارف و ابن حزم ظاهری صاحب کتاب ملل و نحل و ابوحیان نحوی معاصر ابن هشام صاحب مغنی. (حاشیۀ شدالازار ص 102 و 103). و رجوع به انساب سمعانی ذیل نسبت الداودی و الظاهری و مراجع مذکور در شدالازار شود. اصحاب حدیث بیشتر اعتمادشان بمتون و ظواهر قرآن و احادیث است و اصحاب رأی پیروان امام ابوحنفیه نعمان بن ثابت بن مرزبان فارسی (80- 150 هجری قمری) هستند که در استنباط مسائل دین برأی و قیاس و اجتهاد و استحسان عمل کنند. اصحاب حدیث پنج فرقه اند: 1- داودیه پیروان داود بن علی اصفهانی. 2- شافعیه پیروان امام عبدالله بن محمد بن ادریس شافعی (متوفی 204). 3- مالکیه پیروان مالک بن انس (متوفی 179). 4- حنبلیه، اصحاب امام احمد بن حنبل (متوفی 241). 5- اشعریه پیروان علی بن اسماعیل اشعری از فرزندان ابوموسی الاشعری. (حاشیۀ غزالی نامه ص 72)
لغت نامه دهخدا
(وو دیْ یَ)
سنۀ داودیه، نام سال هفتم نزول قرآن بمکه. در این سال سورۀ ’ص’، ’صافات’، ’یس’، ’ملائکه’ و ’سبا’ نازل شد. نام سال هفتم بعثت رسول صلوات الله علیه از سیزده سال توقف آن حضرت در مکه
لغت نامه دهخدا
(دَ لَ عی یَ)
دهی است نزدیک موصل، از آن ده است فقیه عبدالملک بن زید. (منتهی الارب). دهی بزرگ است در میان نصیبین و موصل و از آن تا موصل یک روز راه است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عَ دَ لی یَ)
کشتی منسوب به عدولی یا به عدول یا به سوی گروهی که وارد هجر بودند. ج، عدولی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
نام خطه ای میان سیبری و چین و مشترک میان سیبری و منچوری در آسیای مرکزی. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(دَ سی یَ)
قریه ای است به سوریه
لغت نامه دهخدا
(دَبْ بو ری یَ)
شهریست نزدیک طبریه. (منتهی الارب). در ناحیۀ اردن بنزدیکی دریاچۀ طبریه قصبه ای است. (قاموس الاعلام ترکی). از اعمال اردن است بحدود طبریه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(دَ جی یَ)
سخت سیاه: ناقه دجوجیه، شتر سخت سیاه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رُ لی یَ)
اسم است از رجل. (از اقرب الموارد). مردی. (غیاث اللغات) (از منتخب اللغات) (از صراح اللغه) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، مردانگی و مردی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ لی یَ)
رجولیه. مردی. (ناظم الاطباء). اسم است از رجل. (از اقرب الموارد) ، مردانگی و مردی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دُ زی یَ)
طایفه ای دارای آداب و عقاید خاص که در لبنان و سوریه (مخصوصاًحدود دمشق و جبل جوردن) سکونت دارند و خود را موحّدون می خوانند. تعداد نفوس آنها در حال حاضر تقریباً بالغ بر دویست هزار تن است و کار عمده آنها کشاورزی است. نام آنها مأخوذ است از اسم درزی که نخست از مؤمنین این مذهب بوده است و بعدها از آن اعتقاد بازگشته است و نزد دروزیه مکروه و مبغوض شده است. در باب اصل این طایفه اختلاف است بععضی آنها را از اعقاب مهاجران قدیم ایرانی میدانند و برخی مدعی شده اند که از اعقاب نصارای لاتین هستندکه در اولین جنگهای صلیبی به این حدود آمده اند، اما قبول این هر دو نظر به جهاتی مشکل است و در هر حال این طایفه آداب و رسوم و مختصات نژادی و قومی خاص دارند، ارکان دین در نزد آنها عبارت است از راستگوئی، حفظ دوستان، ترک جمیع ادیان، اجتناب از شرک و بهتان، اقرار به وحدانیت خدا و رضا و تسلیم در همه احوال، اعتقاد به تناسخ و حلول و همچنین رسم تعدد زوجات در بین آنها متداول است. ازدواج محارم نیز با آنکه شرعاً نزد آنها ممنوع است در عمل بین آنها اتفاق میافتد. تمایلات اباحی که دروزیه بدان متهم شده اند در واقع نزد آنها مشهور است، و رنگ عقاید باطنیه و اسماعیلیه که مؤسس مذهب دروزیه حمزه بن علی زوزنی و درزی بدان منسوب بوده اند نیز در عقایدو آداب و سنن و کتب آنها جلوه گر است، اگر چه خود رااز اسماعیلیه جدا می کنند و عقاید آنها را مردود می شمارند و حاکم خلیفۀ فاطمی را خدای حّی میدانند و مرگ او را انکار می کنند. دروزیه نسبت به امیر یا حاکم خویش اطاعت و فرمانبرداری واقعی و معنوی دارند. از جمله حکام و امرای آنها امیر فخرالدین معنی (قرن 11 هجری قمری) و امیر بشیر شهاب دوم شهرت و اهمیت داشته اند. (از دائره المعارف فارسی). و رجوع به درزیه شود
لغت نامه دهخدا
(وَ ری یِ)
دهی از دهستان پائین رخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه. در سی هزارگزی شمال خاور کدکن و پنجهزارگزی شمال خاوری چینک کلاغ. دارای 110 سکنه. آب آن از قنات. محصول آن غلات و پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی و راه آنجا مالروست و از حصاریزدان میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(حَشْءْ)
طفوله. طفاله. خرد و ریزه شدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
شادی، اول: یکی از شهرهای کنعانیان بود که یوشع متصرف شده به اسباط بنی اسرائیل داد (صحیفۀ یوشع 12:24) و تا پنجاه سال پایتخت مملکت شمالی ایشان بود. وقتی که عمری سامره را بنا نمود (اول پادشاهان 14:17 و 15:21- 23 و 6:23) و در زمان سلطنت منحیم (772 قبل از میلاد) نیز مذکور است. (دوم پادشاهان 15:16). ترصه در نهایت نیکویی و رونق بود. (غزلهای سلیمان 6:4). بعضی بر آنند که ترصه همان تلوزه می باشد و آن بر تلی که به شمال شرقی کوه عیبال دو میل مسافت دارد واقع است و درختان زیتون زیادی بر اطراف آن می باشد لیکن ’کاندر’ و ’ولسون’ بر ضد این رای هستند و گمان می برند که موقع آن نیز تیاسیر می باشد و آن به راهی که در میانۀ نابلس یعنی شکیم و بیسان یعنی بیت شان می باشد واقع است و در اطراف شمالی این قریه مغاره و قبرهای چندی هست که گمان می برند قبر چهار پادشاه اول اسرائیل است. (اول پادشاهان 16:6). دوم: اسم دختر کهتر صلفحاد است. (سفر اعداد 26:33 و 27:1 و 36:11، صحیفۀ یوشع 17:3) (از قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(سَ لی یَ)
اثواب سحولیه، جامه های منسوب به سحول که موضعی است بیمن یا منسوب بگازر که میشوید آن را. (منتهی الارب). گویند ثیاب سحولیه، و سحولیه بضم اول روایت کنند و بفتح مشهور است. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دَ رَ یَ / لی یَ)
شهری است در ارض روم. (از معجم البلدان). شهری است به روم و عوام الناس آن را دولو گویند. (منتهی الارب). این شهر را درولایوم و دورولایوم نیز نامند که از شهرهای دولت روم شرقی بوده و اکنون در کنار آن شهری ساخته شده بنام اسکی شهر واقع در غرب ترکیۀ مرکزی با 122755 تن سکنه. این شهر مرکز صدور کف دریا و کروم و منیزیت است و بازار محصول کشاورزی می باشد و محل اتصال خطوط راه آهن است. دارای صناعت پنبه و سفال و چشمه های معدنی می باشد و از ابنیۀ تاریخی یازده مسجد دارد که یکی از آنها از دورۀ سلجوقی است. (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ)
بط بزرگ. غاز. خوکیزه. خولیز. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
دهی است از دهستان حومه بخش شاهین دژ شهرستان مراغه واقع در جنوب شاهین دژ و باختر راه ارابه رو شاهین دژ به تکاب این دهکده کوهستانی است. با آب و هوای سالم و 217 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(حُ وی یَ)
فرقه ای از صوفیه. (کشف المحجوب هجویری). فرقه ای از دو فرقۀ مذهب صوفیه. (بیان الادیان). آنانکه گمان برند ذات باری تعالی در تن آدمی حلول تواند کرد. مقابل اتحادی. حلولیان معتقدند که روح حق تعالی در آدم و پیغمبران و امامان حلول کند و در علی و فرزندان علی این حلول پایان پذیرد. (از الانساب). گروهی از متصوفۀ مبطله هستند که گویند: نظر بر روی امردان و زنان مباح است. و در آن حال رقص و سماع کنند و گویند این صفتی است از صفات خدای تعالی که بما فرودآمده و مباح و حلال است و این کفر محض است. و جمعی از ایشان مجلسها سازند و در نظر خلق بلباس درویشانه آراسته آه و اوه و ناله و فریاد و گریه و اظهار سوزو شق گریبان و آستین و زدن دستار بر زمین و مانند آن خود را بخلق نمایند. و این همه بدعت و ضلالتست. کذافی توضیح المذاهب. (کشاف اصطلاحات الفنون). فرقه ای از متصوفه که بحلول و امتزاج منسوبند و سالمیان و مشبهه بدیشان تعلق دارند. و هجویری حلولیان را یکی از دو فرقۀ مردودۀ صوفیه شمارد. رجوع به کشف المحجوب هجویری و خاندان نوبختی اقبال ص 224، 254 و 258 شود
لغت نامه دهخدا
(بِ خُو)
گودی بالای سم اسب که بخو بدانجا کنند. خرده گاه اسب. (یادداشت مؤلف). بخولق. و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(دِ خُ یِ)
میخائیل یان، (1836- 1909 میلادی) مستشرق معروف هلندی. وی از جوانی وقت خود را وقف تحصیل زبانهای شرقی کرد و تحت هدایت دزی و جوینبول مخصوصاً در زبان عربی متبحر شد و در 1860 در لیدن باخذ درجۀ دکتری نایل آمد سپس یکسال در دانشگاه اکسفورد تحصیل کرد و بمطالعه و تنظیم نسخۀ نزهه الافاق ادریسی موجود در کتاب خانه بادلیان پرداخت که قسمتی از آن در 1866 با همکاری دزی (بعنوان وصف افریقا و اسپانیا) انتشار یافت. اثر دیگرش تذکره هائی در تاریخ و جغرافیای شرقی (3 جلد 1862- 1864) است. پس از وفات دزی (1883) استاد عربی دانشگاه لیدن شد و در 1906 بازنشسته گردید و در لیدن درگذشت. در دورۀ تدریس خود نه فقط در شاگردانش بلکه در سایر فضلائی که در جلسات درسش حاضر میشدند نفوذبسیار داشت. دخویه رئیس هیئت تحریریۀ مجلدات 1-3 دایرهالمعارف اسلام نیز بود. دخویه بعضی از متون معتبرعربی را تحریر و منتشر کرد و از این راه خدمات بزرگ به محققین نمود. از آن جمله است مجموعۀ آثار جغرافیایی عربی مشتمل بر: 1- مسالک الممالک اصطخری (لیدن 1870). 2- کتاب صوره الارض ابن حوقل (لیدن 1873). 3- احسن التقاسیم مقدسی (لیدن 1877). 4- فهارس، لغتنامه وتصحیحات سه قسمت اول (لیدن 1879). 5- مختصر کتاب البلدان ابن الفقیه همدانی (لیدن 1885). 6- المسالک و الممالک ابن خرداذبه بضمیمۀ پاره هایی از کتاب الخراج قدامهابن جعفر (لیدن 1889). 7- اعلاق النفیسه از ابن رسته و کتاب البلدان ابن واضح یعقوبی (لیدن 1892). 8- کتاب التنبیه و الاشراف مسعودی و فهارس و لغتنامۀ مجلدات 7 و8 (لیدن 1894). (از دایره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(ئی یِ)
دهی است از دهستان خبر بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در هفت هزارگزی جنوب باختری بافت با 363 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
مدخوله در فارسی مونث مدخول: مرد دیده شوی دیده، درونیده، زن لاغر، زن تبه مغز، مخ میان پوسیده خرما بن میان پوسیده مونث مدخول. داخل شده، زنی که در عقل وی فساد بود، زن لاغر، خرمابن میان پوسیده، زن شوهر دیده غیر باکره جمع مدخولات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متولیه
تصویر متولیه
مونث متولی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فصولیه
تصویر فصولیه
لوبیا لوویا: ژاژک از گیاهان لوبیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجولیه
تصویر رجولیه
مردی مرد بودن
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی از تیره آله که پایا میباشد و ارتفاعش بین 30 تا 50 سانتیمتر است و برگهایش نازک و نسبه پهن و سبز تیره است و گلهایش برنگهای ارغوانی و آبی و گاهی سفید است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخوله
تصویر دخوله
آیباژ (عوارض ورود ورودیه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شخولیده
تصویر شخولیده
((شُ دِ))
خراشیده
فرهنگ فارسی معین