- دخمسه
- فریب، خدعه، فریفتن
معنی دخمسه - جستجوی لغت در جدول جو
- دخمسه
- گرفتاری، فریب دادن، گول زدن، خدعه و فریب
- دخمسه ((دَ مَ س))
- فریب دادن، گول زدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پنهان کردن، تباه کردن
شرابی که از ذرت و جو یا برنج یا ارزن گیرند بوزه
در گوشی پنهانکاری، تاخت فروگیری
مخمسه در فارسی مونث مخمس: پنجینه، پنجگوشه، پنج باوریان گروهی که پنج تن از یاران پیامبر (ص) را گردانندگان راستین جهان می دانستند سلمان مقداد عمار ابوذر غفاری و عمر بن امیه صیمری مونث مخمس جمع مخمسات
ابریشم سفید
عدد پنج، پنج
سرداب، خانه زیر زمینی
ابریشم سفید، تاری بسیار نازک و محکم که از باز کردن پیلۀ کرم ابریشم تهیه می شود و در صنایع نساجی و تهیۀ تار بعضی از سازهای موسیقی به کار می رود، حریر، بریشم، دمسق، کج، سیلک، بهرامه، قزّ، پناغ، کناغ
پنج، پنج گانه مثلاً حواس خمسه
خمسۀ متحیره: در علم نجوم کنایه از عطارد، زهره، مریخ، مشتری و زحل
خمسۀ مسترقه: پنج روز آخر سال در تقویم ایران باستان
خمسۀ متحیره: در علم نجوم کنایه از عطارد، زهره، مریخ، مشتری و زحل
خمسۀ مسترقه: پنج روز آخر سال در تقویم ایران باستان
جای تنگ و تاریک، جایی که در زیرزمین درست کنند و جسد مرده را در آنجا بگذارند، سرداب، سردابه، خانۀ زیرزمینی، گور، برای مثال در این دخمه خفته است شداد عاد / کز او رنگ و رونق گرفت این سواد (نظامی۶ - ۱۱۱۲)