جدول جو
جدول جو

معنی دمسه

دمسه
ابریشم سفید، تاری بسیار نازک و محکم که از باز کردن پیلۀ کرم ابریشم تهیه می شود و در صنایع نساجی و تهیۀ تار بعضی از سازهای موسیقی به کار می رود، حریر، بریشم، دمسق، کج، سیلک، بهرامه، قزّ، پناغ، کناغ
تصویری از دمسه
تصویر دمسه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با دمسه

دمسه

دمسه
ابریشم سفید. (ناظم الاطباء). ابریشم سفید، و معرب آن دمسق است. (برهان) (از آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا

دمنه

دمنه
نشان باشش نشان خانه، کینه دیرینه آثار خانه و حیات مردمی در زمینی، جایی که خاکروبه ریزند مزبله خاکروبه دان جمع دمن
فرهنگ لغت هوشیار

دمگه

دمگه
محل کار گذاشتن دم در کنار کوره، کوره زرگران و آهنگران و مسگران، گلخن حمام
فرهنگ لغت هوشیار