جدول جو
جدول جو

معنی دخ - جستجوی لغت در جدول جو

دخ
دختر
گیاهی مانند نی با شاخه های باریک و برگ های دراز و نازک که از شاخه های آن حصیر و پرده های حصیری می بافتند، دوخ، روخ، حلفاء
تصویری از دخ
تصویر دخ
فرهنگ فارسی عمید
دخ
سره، خالص، خوب و نیکو، گروه، فوج، دسته
تصویری از دخ
تصویر دخ
فرهنگ فارسی عمید
دخ
(دُ)
مخفف دختر است. (جهانگیری) (برهان). به معنی دخت است که مخفف دختر باشد. (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) :
در چمن دلبری سروقدی ماهرخ
چون تو ندیده ست کس هیچ پریچهره دخ.
شهاب الدین عبدالله (از جهانگیری).
، گیاهی باشد که از میان آب بروید و از آن حصیر ببافند. (جهانگیری) (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). گیا لوخ که از آن حصیر بافند. (ناظم الاطباء). گیاهی است که آنرابسان فرش در مسجدها و جز آن گسترانند. پرده نیز برای دفع مگس از آن کنند. دوخ. بردی. کبابی. زیخ. رخ. لخ. پیزر. حفا. اسل. لمض. غریف. کبانی. زیغ:
گفتا ددده گز حصصیری سره را چند
نه از ککنب از دددخ وز نه نه نه نال.
انوری.
روی مرا هجر کرد زردتر از زر
گردن من عشق کرد نرم تر از دخ.
شاکربخاری (از صحاح الفرس)
لغت نامه دهخدا
دخ
(دَخ خ / دُخ خ)
دود. دخان. (از اقرب الموارد). رجوع به دخان شود
لغت نامه دهخدا
دخ
دود، و بمعنی دختر هم گویند نیکو را گویند، مقابل زشت
تصویری از دخ
تصویر دخ
فرهنگ لغت هوشیار
دخ
((دُ))
دختر، بنت
تصویری از دخ
تصویر دخ
فرهنگ فارسی معین
دخ
((دَ))
صف، رده
تصویری از دخ
تصویر دخ
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دخت مهر
تصویر دخت مهر
(دخترانه)
دختر خورشید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دخمه
تصویر دخمه
سرداب، خانه زیر زمینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخنان
تصویر دخنان
گرم دود آلود روز، آوازه خوان سرخ از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخنا
تصویر دخنا
گرم دود آلود روز، آوازه خوان سرخ از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخن
تصویر دخن
ارزن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخمه بان
تصویر دخمه بان
نگهبان گورستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخلیات
تصویر دخلیات
زرین پران هزار آوایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخمسه
تصویر دخمسه
فریب، خدعه، فریفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخم
تصویر دخم
دخمه، مقبره، سردابه که مرده را در آن جای دهند
فرهنگ لغت هوشیار
یک دانه ارزن، تیرگی ، دود بوی آنچه برای خوشبوی کردن خانه دود کنند، آوازه خوان سرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخله
تصویر دخله
شب گردک (زفاف)، درون راز، درون، رنگ آمیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخلدان
تصویر دخلدان
خاشکدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخل کردن
تصویر دخل کردن
عایدی آوردن، فایده دادن، عایدی داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخنانه
تصویر دخنانه
شب گرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخول کردن
تصویر دخول کردن
سپوختن گاییدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخنه کردن
تصویر دخنه کردن
دود کردن و دود آلود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخو
تصویر دخو
دهخدا کد خدا، ساده لوح کودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخول
تصویر دخول
داخل شدن، در آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخوله
تصویر دخوله
آیباژ (عوارض ورود ورودیه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخون
تصویر دخون
بر آمدن دود بلند شدن گرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخی
تصویر دخی
تاریکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخیاء
تصویر دخیاء
شب تاریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخیس
تصویر دخیس
بسیار، زیر خاکی، آگنده، در هم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخیل
تصویر دخیل
در آینده، در کار کسی مداخله کردن، دوست خاص، پناهنده
فرهنگ لغت هوشیار
نیار بستن رشته بستن تکه پارچه یا ریسمانی را بر جایگاه یا درختی اشویی بستن بستن بندی بضریح یکی از بقاع متبرکه بر آورده شدن حاجت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخیل شدن
تصویر دخیل شدن
پناه بردن به کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخل القومی
تصویر دخل القومی
درآمد زانیچی (درآمد ملی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخالت
تصویر دخالت
پادرمیانی، میانجیگری
فرهنگ واژه فارسی سره