مخفف دختر است. (جهانگیری) (برهان). به معنی دخت است که مخفف دختر باشد. (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) : در چمن دلبری سروقدی ماهرخ چون تو ندیده ست کس هیچ پریچهره دخ. شهاب الدین عبدالله (از جهانگیری). ، گیاهی باشد که از میان آب بروید و از آن حصیر ببافند. (جهانگیری) (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). گیا لوخ که از آن حصیر بافند. (ناظم الاطباء). گیاهی است که آنرابسان فرش در مسجدها و جز آن گسترانند. پرده نیز برای دفع مگس از آن کنند. دوخ. بردی. کبابی. زیخ. رخ. لخ. پیزر. حفا. اسل. لمض. غریف. کبانی. زیغ: گفتا ددده گز حصصیری سره را چند نه از ککنب از دددخ وز نه نه نه نال. انوری. روی مرا هجر کرد زردتر از زر گردن من عشق کرد نرم تر از دخ. شاکربخاری (از صحاح الفرس)
مخفف دختر است. (جهانگیری) (برهان). به معنی دخت است که مخفف دختر باشد. (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) : در چمن دلبری سروقدی ماهرخ چون تو ندیده ست کس هیچ پریچهره دخ. شهاب الدین عبدالله (از جهانگیری). ، گیاهی باشد که از میان آب بروید و از آن حصیر ببافند. (جهانگیری) (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). گیا لوخ که از آن حصیر بافند. (ناظم الاطباء). گیاهی است که آنرابسان فرش در مسجدها و جز آن گسترانند. پرده نیز برای دفع مگس از آن کنند. دوخ. بَردِی. کبابی. زیخ. رخ. لخ. پیزر. حفا. اسل. لمض. غریف. کبانی. زیغ: گفتا ددده گز حصصیری سره را چند نه از ککنب از دددخ وز نه نه نه نال. انوری. روی مرا هجر کرد زردتر از زر گردن من عشق کرد نرم تر از دخ. شاکربخاری (از صحاح الفرس)