این صورت در مجمل التواریخ و القصص چ تهران ص 479 آمده است و دانسته نیست کجاست و آنرا با ظفار و عمان و حضرموت و عدن و صنعا می آورد. بعید نیست که جرش با جیم تحتانی باشد
این صورت در مجمل التواریخ و القصص چ تهران ص 479 آمده است و دانسته نیست کجاست و آنرا با ظفار و عمان و حضرموت و عدن و صنعا می آورد. بعید نیست که جرش با جیم تحتانی باشد
پایگاه و طویلۀ اسبان. (برهان) (آنندراج) : جای علفش نه زین کهن درش از خوشۀ چرخ و گوشۀ عرش. خاقانی (در صفت براق). ، در فرس باستان (هخامنشی) به معنی جرأت کردن و جسارت ورزیدن است. (یسنا ص 136)
پایگاه و طویلۀ اسبان. (برهان) (آنندراج) : جای علفش نه زین کهن درش از خوشۀ چرخ و گوشۀ عرش. خاقانی (در صفت براق). ، در فرس باستان (هخامنشی) به معنی جرأت کردن و جسارت ورزیدن است. (یسنا ص 136)
نوعی ازخیار است و آن باریک و دراز می شود. (برهان) (از آنندراج). نوعی از خیار که آنرا کلونده و درشی نیز گویند. (الفاظالادویه) (جهانگیری). و رجوع به درشی شود
نوعی ازخیار است و آن باریک و دراز می شود. (برهان) (از آنندراج). نوعی از خیار که آنرا کلونده و درشی نیز گویند. (الفاظالادویه) (جهانگیری). و رجوع به درشی شود
نام جاییست. (منتهی الارب). نام آبیست و به نزدیکی آن آب دیگریست که وشیع گفته می شود و چون آن دو بهم شوند دحرضان نام گیرند و این دو آب میان سعد و قشیر واقعند و به قولی آن سوی دهناء قرار دارند و دو آب عظیم اند مر بنی مالک بن سعد را و دحرضین تثنیه آرند و نیز گفته اند که دحرض آبیست از آن زبرقان ابن بدربن بهدله بن عوف... و وشیع از آن بنی انف الناقه است... (معجم البلدان)
نام جاییست. (منتهی الارب). نام آبیست و به نزدیکی آن آب دیگریست که وشیع گفته می شود و چون آن دو بهم شوند دحرضان نام گیرند و این دو آب میان سعد و قشیر واقعند و به قولی آن سوی دهناء قرار دارند و دو آب عظیم اند مر بنی مالک بن سعد را و دحرضین تثنیه آرند و نیز گفته اند که دحرض آبیست از آن زبرقان ابن بدربن بهدله بن عوف... و وشیع از آن بنی انف الناقه است... (معجم البلدان)