جدول جو
جدول جو

معنی دجیلی - جستجوی لغت در جدول جو

دجیلی
(دُجَ)
منسوب به دجیل، نهری بزرگ به نواحی بغداد و بر او قراء چندی واقعست. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دُ جَ)
قطران. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
ابن یوسف بن محمد دجیلی بغدادی حنبلی (663- 732 هجری قمری). در کودکی قرآن را حفظ کرد و در دمشق برمزی تلمذ کرد. (دررالکامنه ج 2 صص 48-49)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ دُ جَ)
ابن یوسف بن محمدبغدادی حنبلی سراج الدین ابوعبدالله فرضی نحوی. متولد 664 هجری قمری / 1266 میلادی و متوفی در شهید نزدیک دجیل در 6 ربیع الاول 732 هجری قمری 1331/ میلادی او راست: نزههالناظر و تنبیه الغافلین و جز آنها. (معجم المؤلفین از درر الکامنه ج 2 ص 48) (شذرات ج 6 ص 99) (ایضاح المکنون) (بروکلمان ذیل ج 2 ص 206) (هدیه العارفین ج 1 ص 314)
لغت نامه دهخدا
(لی ی)
نسبت است به دیل الدیل... رجوع به دیل الدیل عمرو بن ودیعه شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش سمیرم بالاشهرستان شاهرضا در 60 هزارگزی شمال باختری سمیرم با 100 تن سکنه، آب آن از قنات و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(دُ جَ)
یوم دجیل، للحجاج. علی اهل العراق. از وقایع و جنگهای حجاج بن یوسف ثقفی است با مردم عراق. (مجمع الامثال میدانی)
لغت نامه دهخدا
(دُ جَ)
رودی که از زردکوه بختیاری و بگفتۀ یاقوت از سرزمین اصفهان سرچشمه میگیرد و از شوشتر و اهواز می گذرد و مصبش دریای فارس است نزدیک عبادان. بگفتۀ حمزه نام آن دیلدا کودک بوده است به معنی دجلۀ صغیر و به دجیل معرب شده. (معجم البلدان). این رود را به مناسبت آنکه از شوشتر (تستر) می گذرد ’دجیل تستر’ نامیده اند و هم بمناسبت گذشتنش از اهواز ’دجیل اهواز’ نام گرفته است. رجوع به هر یک از این دو ترکیب در ذیل همین لغت شود. مرحوم کسروی در بارۀ دجیل می نویسد که در زمانهای پیشین دجیل نام شتیت یا چهاردانگه بوده است یعنی شاخۀ بزرگتر رود کارون که از برابر شهر شوشتر انقسام می پذیرد و شاخۀ دیگر که گرگر یا دودانگه یا مسرقان باشد کوچکتر از شتیت است. (از تاریخ پانصد سالۀ خوزستان).
- دجیل اهواز، دجیل تستر: شبیب خارجی در سال 76 هجری قمری با سلاح تمام و برگستوان در دجیل اهواز به آب افتاد و غرق شد. (حاشیۀ مجمل التواریخ و القصص 304). رجوع به معجم البلدان ذیل دجیل شود.
- دجیل تستر،: آب دجیل تستر از کوه زرده و دیگر جبال لر برمی خیزد و بعد از سی وچند فرسنگ به تستر می رسد و چون قریب المسافه است هنوز سرد می باشد و هاضم تمام و در زبر تستر بر آن آب شاپور ذوالاکتاف شادروانی ساخته است و آبرا مثالثه کرده و بگرد تستر درآورده چهار دانگ در ممر اول در غربی شهر روان است و دو دانگ در ممر مجدد شرقی شهر جاری است و در حدود لشکر هر دو با هم پیوسته با آب دزفول وکرخه به شطالعرب می ریزد. طول این رود هشتاد فرسنگ باشد. (نزهه القلوب چ اروپا مقالۀ سوم ص 195 و 215)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دلیل بودن. راهبری. رهبری. بلدی. هدایت. بلد راه بودن:
طمع چون کردی از گمره دلیلی ؟
نروید هرگز از پولاد شمشاد.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(دُ لَ)
منسوب به دلیل که نام جدابوالحسین احمد بن عبداﷲ است. (از الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
یکی از دعاه اسماعیلیه و او به بغداد بود و همال ابن نفیس ابوعبدالله و در امر ریاست رقیب یکدیگر بودند و پس از ابوعبدالله نیز چندین سال بزیست. (الفهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
منسوبست به دبیل که قریه ای است از قراء رمله. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
آهوی خانه پرورد. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دُخْ خَ لا)
دخیلاء. دخیلی الرجل، نیت مرد و نهانی او. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عُ جَ لا)
سیرشتاب. (منتهی الارب). عجیله
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ حُ سَ)
ابن عمر الدجیلی. طبیبی در نیمۀ قرن چهارم به بغداد و او عمل دیوان رسائل المطیع بالله داشت و سپس محبوس گشت و آنگاه که عضدالدولۀ دیلمی به بغداد شد وی را در جملۀ محبوسین آزاد کرد. رجوع به نامۀ دانشوران ج 3 ص 30 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دلیلی
تصویر دلیلی
سیب گلاب از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجیل
تصویر دجیل
اروندک شاخه ای از رود دجله، کتران (قطران)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آجیلی
تصویر آجیلی
منسوب به آجیل آجیل فروش
فرهنگ لغت هوشیار