- دجو
- تاریک شدن شب
معنی دجو - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شتر آبکش
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
قاضی، خداوند، هر یک از اشخاصی که طرفین دعوا برای حل اختلافات به طریقه غیررسمی انتخاب می کنند
ادعا
عمل قطع کردن ساقه های گندم یا چیدن ساقه های جو و دیگر جبوبات
کسیکه که موهای سر و صورتش سیاه و سفید باشد
سطل، ظرف آبکشی
موجود خیالی و افسانه ای که هیکل او شبیه به انسان اما بسیار تنومند و زشت ومهیب است
یک صد متر مربع (گویش گیلکی)
پیشیاری زاوری
نزدیک شدن نزدیک بودن
امید داشتن
پاداش دادن، اقامت گزیدن در جائی، استادن بجائی
تاریکی، ظلمت
ستبرای تاریکی
باران پیاپی روز بارانی، تاریکی انبوه، تاریکی ابر
اندوهزدگی
فرومایه دروغ گفتن، سوختن، گادن
حیران شدن
فرانسوی نهشت
دهخدا کد خدا، ساده لوح کودن
گستردن، گسترانیدن
آرامیدن، پاییدن پایستگی
گریستن، نیاز، اندوه، اندوهاندن، شادانیدن ازواژگان دوپهلو
نزدیک شدن، نزدیک بودن
بدگویی کردن، برشمردن معایب کسی
دهخدا، کدخدا، مرد کودن و ساده لوح
نوبت بازی (به ویژه در قمار)، ادعا و دعوی کاری
داو دادن: در بازی یا در قمار حق تقدم برای حریف قائل شدن، نوبت دادن
داو یافتن: نوبت یافتن، فرصت یافتن
داو دادن: در بازی یا در قمار حق تقدم برای حریف قائل شدن، نوبت دادن
داو یافتن: نوبت یافتن، فرصت یافتن
تاریکی، تیرگی، سیاهی، ظلمت، جای تاریک، پیچیدگی، گمراهی، ناراحتی، افسردگی
دلخواه، پسندیده، شایسته، نوازش کننده، تسلی دهنده، مهربان
سطل، ظرف آب کشی، ظرف یا چرمی که با آن آب از چاه بکشند، دول، در علم نجوم یازدهمین صورت فلکی منطقه البروج که در نیمکرۀ جنوبی قرار دارد، یازدهمین برج از برج های دوازده گانه، برابر با بهمن
درویدن، برش بوته های جو و گندم یا گیاهان دیگر از روی زمین با داس یا ماشین درو
درو کردن: بریدن گیاهان از روی زمین با داس یا ماشین درو، درویدن
درو کردن: بریدن گیاهان از روی زمین با داس یا ماشین درو، درویدن
جمع فجواء، پهندشت ها