دهی از دهستان گلنگور بخش خاش شهرستان زاهدان. در 25 هزارگزی شمال باختری خاش. کنار شوسه زاهدان به خاش کوهستانی. گرمسیر. مالاریایی. دارای 250 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه آن ماشین روست. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی از دهستان گلنگور بخش خاش شهرستان زاهدان. در 25 هزارگزی شمال باختری خاش. کنار شوسه زاهدان به خاش کوهستانی. گرمسیر. مالاریایی. دارای 250 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه آن ماشین روست. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی از دهستان گلنگور بخش خاش شهرستان زاهدان. در 26هزارگزی شمال باختری خاش. کنار شوسۀ خاش به زاهدان. کوهستانی. گرمسیر مالاریایی. دارای 100 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آن غلات، ذرت، پنبه. شغل اهالی زراعت و راه آن شوسه است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی از دهستان گلنگور بخش خاش شهرستان زاهدان. در 26هزارگزی شمال باختری خاش. کنار شوسۀ خاش به زاهدان. کوهستانی. گرمسیر مالاریایی. دارای 100 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آن غلات، ذرت، پنبه. شغل اهالی زراعت و راه آن شوسه است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
نام دو آب عظیم از چپ تعشار و آن بزرگترین آبست ضبه را و میان آن دو آب یک میل فاصله است ویکی از آن دو بکر بن سعد بن ضبه و دیگری ثعلبه بن سعد راست. نام یکی از این دو آب دجنیه و دیگری قیصومه است ولی هر دو را دجنیتان گویند. (از معجم البلدان)
نام دو آب عظیم از چپ تعشار و آن بزرگترین آبست ضبه را و میان آن دو آب یک میل فاصله است ویکی از آن دو بکر بن سعد بن ضبه و دیگری ثعلبه بن سعد راست. نام یکی از این دو آب دجنیه و دیگری قیصومه است ولی هر دو را دجنیتان گویند. (از معجم البلدان)
تاریکی، ابر برهم نشستۀ تاریک بی باران. (منتهی الارب). ج، دجن. دجنات، فروپوشیدگی ابر به تاریکی و تراکم. یوم دجنه (به اضافه و وصف هر دو آمده است) و کذلک اللیله، تضاف و تنعت. (منتهی الارب)
تاریکی، ابر برهم نشستۀ تاریک بی باران. (منتهی الارب). ج، دُجن. دُجنات، فروپوشیدگی ابر به تاریکی و تراکم. یوم دُجنه (به اضافه و وصف هر دو آمده است) و کذلک اللیله، تضاف و تنعت. (منتهی الارب)
جمع دهان، مخف دهان، دهان و فم و با لفظ شکستن و شستن و دوختن و باز کردن و واکردن و گشادن مستعمل، تنگ حوصله، غنچه، لعل، نون تنوین، صبح از تشبیهات اوست نفاق کردن
جمع دهان، مخف دهان، دهان و فم و با لفظ شکستن و شستن و دوختن و باز کردن و واکردن و گشادن مستعمل، تنگ حوصله، غنچه، لعل، نون تنوین، صبح از تشبیهات اوست نفاق کردن
دامان. یا دامن خورشید آ سمان چهارم، روشنایی خورشید. یا دامن عمر اواخر عمر پایان زندگی. یا دامن قیامت روز قیامت رستاخیز. یا دامن باغی گرفتن خلوت گزیدن گوشه نشین شدن، یا دامن بدندان کردن فروتنی کردن، عجز نمودن، گریختن، یا دامن بدندان گرفتن دامن بدندان گرفتن، یا دامن در پای افتادن اضطراب یافتن، از روی اضطراب گریختن، یا دست کسی از دامن داشتن دامن را از دست او رها کردن دست وی را کوتاه کردن،، جمع دمنه، نشان باشش (سکونت) نشان های خانه کین های دیرین سرگین، خاکروبه، توده سرگین آثار خانه و حیات مردمی در زمینی، جایی که خاکروبه ریزند مزبله خاکروبه دان جمع دمن
دامان. یا دامن خورشید آ سمان چهارم، روشنایی خورشید. یا دامن عمر اواخر عمر پایان زندگی. یا دامن قیامت روز قیامت رستاخیز. یا دامن باغی گرفتن خلوت گزیدن گوشه نشین شدن، یا دامن بدندان کردن فروتنی کردن، عجز نمودن، گریختن، یا دامن بدندان گرفتن دامن بدندان گرفتن، یا دامن در پای افتادن اضطراب یافتن، از روی اضطراب گریختن، یا دست کسی از دامن داشتن دامن را از دست او رها کردن دست وی را کوتاه کردن،، جمع دمنه، نشان باشش (سکونت) نشان های خانه کین های دیرین سرگین، خاکروبه، توده سرگین آثار خانه و حیات مردمی در زمینی، جایی که خاکروبه ریزند مزبله خاکروبه دان جمع دمن