- دجن
- باران پیاپی روز بارانی، تاریکی انبوه، تاریکی ابر
معنی دجن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تب نبریدنی، ماندگار، روز ابری، باران دمریز
طعم تند و تیز
چرک، ریم
دامان. یا دامن خورشید آ سمان چهارم، روشنایی خورشید. یا دامن عمر اواخر عمر پایان زندگی. یا دامن قیامت روز قیامت رستاخیز. یا دامن باغی گرفتن خلوت گزیدن گوشه نشین شدن، یا دامن بدندان کردن فروتنی کردن، عجز نمودن، گریختن، یا دامن بدندان گرفتن دامن بدندان گرفتن، یا دامن در پای افتادن اضطراب یافتن، از روی اضطراب گریختن، یا دست کسی از دامن داشتن دامن را از دست او رها کردن دست وی را کوتاه کردن،، جمع دمنه، نشان باشش (سکونت) نشان های خانه کین های دیرین سرگین، خاکروبه، توده سرگین آثار خانه و حیات مردمی در زمینی، جایی که خاکروبه ریزند مزبله خاکروبه دان جمع دمن
دستلاف فروش اول کاسب
باز داشتن، بی بهره کردن، مشت زدن
پوشیده وپنهان کردن در خاک، مستور و مخفی کردن چون دفن میت
وام، قرض مذهب، کیش، آیین، طاعت و نام فرشته ای که به محافظت قلم مامور است
خاکسپاری، گوراندن
بدهی
جای امن و خالی از اغیار
جمع دهان، مخف دهان، دهان و فم و با لفظ شکستن و شستن و دوختن و باز کردن و واکردن و گشادن مستعمل، تنگ حوصله، غنچه، لعل، نون تنوین، صبح از تشبیهات اوست نفاق کردن
خسیس، ضعیف و سست گردیدن
خمیده پشت شدن
کجی خمیدگی خماندن، باز گرداندن
مخفف دانه است، دانه هر چیز، تخم میوه، هسته
پرنده خانگی
گولزن ریشخند گر
تاریکی، ظلمت
ستبرای تاریکی
شتر آبکش
تاریک شدن شب
اندوهزدگی
فرومایه دروغ گفتن، سوختن، گادن
حیران شدن
شیر خواره، جمع دجن، باران های پیاپی ابر سترون ابر سیاه بی باران
کنام آغل کاز کازه
ارزن
زندان
نهری که از رود جدا کنند
اندوه، حزن