دواکننده. دواساز. چاره ساز. شفابخش. شفاده. (یادداشت مؤلف) :
بازدار ای دواکن دل من
از زمین بوس هر کسی گل من.
نظامی.
رجوع به دوا کردن شود
دواکننده. دواساز. چاره ساز. شفابخش. شفاده. (یادداشت مؤلف) :
بازدار ای دواکن دل من
از زمین بوس هر کسی گل من.
نظامی.
رجوع به دوا کردن شود