جدول جو
جدول جو

معنی دج - جستجوی لغت در جدول جو

دج
(دِ)
طبقۀ سخت زمین. طبقه ای از زمین که از شن و سنگ و خاک باشد و سخت و محکم. ترس. دژ. زمینی است سخت میان زمین سست سطح زمین و زمین سست دیگر زیر خود که به اصطلاح مقنیان آنرا آبکش نامند. طبقه ای از زمین که بسیار سخت است و پی دیوار بر آن نهند، خاک طبقۀ سخت زمین، صلب و جامد. جسمی که ذرات آن بهم چسبیده است مانند سنگ و چوب. جامد
لغت نامه دهخدا
دج
(دُ)
هر چیز که به آلودگی شیره و جز آن چسبنده باشد. هر چیز که در آن دوشاب و شیره و عسل و امثال آن مالیده شده باشد و بردست و پا بچسبد. (برهان). چسبنده. دوسنده. لزج. دقن و دقن چیزی را گویند که بر آن شیره و دوشاب و عسل مالیده شود و بدست و پا بچسبد. (لغت محلی شوشتر)
لغت نامه دهخدا
دج
(دَ)
یکی از یازده طایفۀ بزرگ ساکن تنکابن به عهد رابینو. ده طایفۀ دیگر عبارتند از: خلعت بری، قوی اوصلو (قوی حصارلو) ، کلانتریه، فقیه، طالش، گلیج، اساس، شورج، طالقانی و رودباری. (سفرنامۀ رابینو بخش انگلیسی ص 22 و ص 44 ترجمه آن)
لغت نامه دهخدا
دج
(تَعْ وِ یَ)
چکیدن خانه. (منتهی الارب). چکه کردن خانه. (ناظم الاطباء) ، تجارت کردن، فروهشتن پرده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
دج
(بُ)
صاحب برهان گوید بعربی مرغ صحرایی را گویند اما به این معنی در عربی نیست. (حاشیۀ برهان). به فارسی کبک دری و در تنکابن کوه کرک، از طاوس بزرگتر و خاکستری رنگ ومخطط سفید بسیار ریزه و در کوههای بسیار بلند باشد. (تحفۀ حکیم مؤمن). فاضلترین مرغ بری بود و به شیرازی وی را طخال گویند و بعد از وی شحرور و سمانی پس حجل و دراج و طیهوج و شفنین و فرخ الحمام و ورشان و فواخیت و طبیعت آن گرم و خشکست. (اختیارات بدیعی). پرنده ای از راستۀ دندانی نوکان و از تیره سبکبالان با شکل و هیأتی شبیه به ساز چابک و با بدن کشیده و پرهای برنگ های قرمز و خاکستری و زیر شکم روشن و خالهای قهوه ای و خوش آواز و جزء پرندگان خواننده است و حدود بیست نوع از آن شناخته شده است که همگی در آسیا و اروپا و افریقا پراکنده اند.
- دج صغیر، ازانواع کوچکتر دج
مهر خرمن. چون دانۀ گندم یا جو را در خرمنگاه از کاه جدا و توده کنند و خواهند که شب هنگام یا تا گاه تقسیم از دستخوردگی مصون ماند آنرا دج کنند یعنی قطعه چوبی دسته دار را که بر سطح آن خطوطی یا اشکالی کنده گری و نجارت شده است به اطراف تودۀ غله جای جای قرار دهند و بفشارند تا نقش آن خطوط و اشکال بر تودۀ غله پیدا آید و شکسته شدن این نشانه ها برداشته شدن قسمتی از تودۀ غله را نشان دهد. و رجوع به دج کردن شود
لغت نامه دهخدا
دج
جامد
تصویری از دج
تصویر دج
فرهنگ لغت هوشیار
دج
((دِ))
جامد
تصویری از دج
تصویر دج
فرهنگ فارسی معین
دج
چسبندگی دست، روغن فاسد شده، داغی که بر روی گوش حیوان اهلی زنند
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کتران (قطران تازی برگشته برهان) شرپون همراهیان (گروه مسافران) گروه بزرگ دسته بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجر
تصویر دجر
حیران شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجداج
تصویر دجداج
سیاه و تاریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجانه
تصویر دجانه
شتر بار کش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجان
تصویر دجان
شیر خواره، جمع دجن، باران های پیاپی ابر سترون ابر سیاه بی باران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجاجه الارض
تصویر دجاجه الارض
نوک دراز خروس جنگلی
فرهنگ لغت هوشیار
مردی کذاب که در آخر الزمان ظهور کند و مردم را بفریبد و کنیت او ابو یوسف است، راس الکفر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجاجه الما
تصویر دجاجه الما
ماکیانیها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجاجه الحراج
تصویر دجاجه الحراج
تیهوک تیهو سرخبال از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجله
تصویر دجله
نهر بغداد، رودی بعراق که بغداد ساحل آنست
فرهنگ لغت هوشیار
دجاج الرومی: فیسا (بوقلمون) شوات یا مرغ، جوجه، گروهه ریسمان، مرغه (طائر) زبانزد اختر شناسی واحد دجاج یک مرغ خانگی ماکیان جمع دجج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجاج الهندی
تصویر دجاج الهندی
دجاج الرومی: فیسا (بوقلمون) شوات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجل
تصویر دجل
فرومایه دروغ گفتن، سوختن، گادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجو
تصویر دجو
تاریک شدن شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجم
تصویر دجم
اندوهزدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجمه
تصویر دجمه
تاریکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجن
تصویر دجن
باران پیاپی روز بارانی، تاریکی انبوه، تاریکی ابر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجوجی
تصویر دجوجی
شب تار، شتر سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجون
تصویر دجون
شتر آبکش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجه
تصویر دجه
ستبرای تاریکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجی
تصویر دجی
تاریکی، ظلمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجیج
تصویر دجیج
خزش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجیل
تصویر دجیل
اروندک شاخه ای از رود دجله، کتران (قطران)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجین
تصویر دجین
گولزن ریشخند گر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجیه
تصویر دجیه
کازه شکارگر کومه، تاریکی، کبتک (بچه زنبور عسل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجاج السندی
تصویر دجاج السندی
مرغ شاخدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجله
تصویر دجله
اروند
فرهنگ واژه فارسی سره