دفته، آلت فلزی دسته دار شبیه شانه که بافندگان هنگام بافتن پارچه در دست می گیرند و پس از بافتن چند رشته پود با آن لای تارها را می کوبند تا آنچه بافته شده جا به جا و محکم شود، دفتین، بفتری، بف
دفته، آلت فلزی دسته دار شبیه شانه که بافندگان هنگام بافتن پارچه در دست می گیرند و پس از بافتن چند رشته پود با آن لای تارها را می کوبند تا آنچه بافته شده جا به جا و محکم شود، دفتین، بفتری، بف
عدد ده، برای مثال اخترانند آسمانشان جایگاه / هفت تابنده روان در دو و داه (رودکی - ۵۳۹) کنیزک، پرستار، دایه، برای مثال با نوبتت فلک به صدا هم سخن شده / با نوبتیت گفته که خورشیده داه توست (انوری - ۵۴)، کنایه از فرومایه، کنایه از پریشان خاطر، حامله، آبستن
عدد ده، برای مِثال اخترانند آسمانشان جایگاه / هفت تابنده روان در دو و داه (رودکی - ۵۳۹) کنیزک، پرستار، دایه، برای مِثال با نوبتت فلک به صدا هم سخن شده / با نوبتیت گفته که خورشیده داه توست (انوری - ۵۴)، کنایه از فرومایه، کنایه از پریشان خاطر، حامله، آبستن
زمزمه، آواز، بانگ شادی و طرب، شادی و نشاط، برای مثال حاش للّه گر کند پیوند با طبع تو غم / طبع غم را از نشاط تو پدید آید دنه (کمال الدین اسماعیل - ۴۷۴)
زمزمه، آواز، بانگ شادی و طرب، شادی و نشاط، برای مِثال حاش للّه گر کند پیوند با طبع تو غم / طبع غم را از نشاط تو پدید آید دنه (کمال الدین اسماعیل - ۴۷۴)
باد شدید همراه با برف، باد و برف و سرما، برای مثال و گر گوسپندی برند از رمه / به تیره شب و روزگار دمه (فردوسی - ۶/۵۵۵) بخار، دم، آلتی شبیه انبان که در کنار کورۀ آهنگری یا زرگری قرار می دهند و با دمیدن آن آتش را شعله ور می سازند، آلت دمیدن، برای مثال نقد را سکه در عیار آورد / دمه و کوره را به کار آورد (امیرخسرو- مجمع الفرس - دمه) دم، لب و کنار چیزی، لبۀ تیز کارد و شمشیر، برای مثال دمه بر در کشیده تیغ پولاد / سر نامحرمان را داده بر باد (نظامی۲ - ۱۵۶)
باد شدید همراه با برف، باد و برف و سرما، برای مِثال و گر گوسپندی برند از رمه / به تیره شب و روزگار دمه (فردوسی - ۶/۵۵۵) بخار، دم، آلتی شبیه انبان که در کنار کورۀ آهنگری یا زرگری قرار می دهند و با دمیدن آن آتش را شعله ور می سازند، آلت دمیدن، برای مِثال نقد را سکه در عیار آورد / دمه و کوره را به کار آورد (امیرخسرو- مجمع الفرس - دمه) دم، لب و کنار چیزی، لبۀ تیز کارد و شمشیر، برای مِثال دمه بر در کشیده تیغ پولاد / سر نامحرمان را داده بر باد (نظامی۲ - ۱۵۶)
شکم باره، چلاس کنایه از چشم چران کنایه از هرزه، ولگرد قاقم، جانوری گوشت خوار شبیه سمور و به اندازۀ گربه، با پاهای کوتاه، دم دراز و پوست نرم زرد یا قهوه ای که زیر گردن و شکمش مایل به سفید است و از پوست آن آستر لباس و دستکش درست می کنند
شکم باره، چلاس کنایه از چشم چران کنایه از هرزه، ولگرد قاقُم، جانوری گوشت خوار شبیه سمور و به اندازۀ گربه، با پاهای کوتاه، دُم دراز و پوست نرمِ زرد یا قهوه ای که زیر گردن و شکمش مایل به سفید است و از پوست آن آستر لباس و دستکش درست می کنند