- دبیق
- پارسی تازی گشته دیبه دیبه دیبا
معنی دبیق - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پرند مسری، از مردم دبیق شهری است در مسر
نوعی پارچۀ ابریشمی بسیار لطیف که در قرون وسطی در دبیق مصر بافته می شده و بسیار گران بها بوده و بیشتر از آن عمامه تهیه می کردند
باریک از هر چیز، لطیف و تنگ
درست تیزنگر، ریزبین، باریک بین، مو به مو، تیزنگر
گول آزمند
نویسنده، کاتب، منشی، ادیب، معلم، باسواد، قلمزن
نوعی از پارچه نخی ساده که بیشتر آستر لباس کنند
خزیدن، نرم کوفته (با این آرش پارسی است برهان)، کهنگی جامه، هنایش می، هنایش بیماری -6 هنایش -7 آزار خزیدن بنرمی رفتن، هر چیزی که آن را نرم کوفته باشند، هوام ریز که در آب پرواز کند
دور، چشم کم سو
نوعی پارچۀ نخی ساده که بیشتر آستر لباس می کنند
خزیدن، نرم رفتن، خزیدن بر روی زمین مانند خزیدن مار، روی دست و پا راه رفتن، حشرات ریز که بر روی آب پرواز کنند، چیزی که آن را نرم کوفته باشند
نکتۀ باریک، کار پوشیده و دشوار، امر غامض، باریک، کم، هر چیز نرم، آرد
کسی که در دبیرستان شاگردان را درس بدهد، نویسنده، منشی
دبیر فلک: کنایه از سیارۀ عطارد
دبیر آسمان: کنایه از سیارۀ عطارد، دبیر فلک
دبیر فلک: کنایه از سیارۀ عطارد
دبیر آسمان: کنایه از سیارۀ عطارد، دبیر فلک
تسویی از شب هاسری از شب
زیرک کاردان، چرب سخن، جامه چسبان
خزیدن، به نرمی رفتن، هر چیزی که آن را نرم کوفته باشند، هوام ریز که در آب پرواز کند
Elaborate, Exact, Accurate, Exacting, Fastidious, Meticulous, Observant, Precise, Prudent, Rigorous, Thorough
точный , подробный , требовательный , придирчивый , тщательный , внимательный , предусмотрительный , строгий
genau, ausführlich, anspruchsvoll, pedantisch, akribisch, aufmerksam, präzise, klug, rigoros, gründlich
точний , детальний , вимогливий , прискіпливий , ретельний , спостережливий , обачний , суворий , ретельний
dokładny, szczegółowy, wymagający, pedantyczny, uważny, precyzyjny, ostrożny, rygorystyczny
精确的 , 详细的 , 严格的 , 一丝不苟的 , 细心的 , 谨慎的 , 彻底的
preciso, elaborado, exato, exigente, meticuloso, observante, prudente, rigoroso, minucioso
accurato, elaborato, esatto, esigente, meticoloso, osservante, preciso, prudente, rigoroso, approfondito
preciso, elaborado, exacto, exigente, meticuloso, observante, prudente, riguroso, minucioso
précis, élaboré, exact, exigeant, méticuleux, observateur, prudent, rigoureux, approfondi
nauwkeurig, gedetailleerd, exact, veeleisend, pietluttig, oplettend, precies, voorzichtig, rigoureus, grondig
akurat, rinci, tepat, menuntut, cermat, teliti, observan, berhati-hati, ketat
دقيقٌ , مفصّلٌ , دقيقٌ , مراقبٌ , حذرٌ , شديدٌ
सटीक , विस्तृत , सटीक , कठोर , विस्तार से , सतर्क , चौकस , गहन