جدول جو
جدول جو

معنی دبیرخانه - جستجوی لغت در جدول جو

دبیرخانه
((~. نِ))
بخشی از اداره که وظیفه وارد یا صادر کردن نامه ها را دارد
تصویری از دبیرخانه
تصویر دبیرخانه
فرهنگ فارسی معین
دبیرخانه
شعبه ای از یک اداره که نامه ها را در آنجا می نویسند، دارالانشا
تصویری از دبیرخانه
تصویر دبیرخانه
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دبیر خانه
تصویر دبیر خانه
اداره ای که انشا و تحریرنامه ها در آنجاانجام میگیرد دارالانشا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دبیرانه
تصویر دبیرانه
مربوط و منسوب به دبیران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفترخانه
تصویر دفترخانه
محضر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اسیرخانه
تصویر اسیرخانه
بندی خانه زندان بندگاه
فرهنگ لغت هوشیار
((~. نِ))
اداره ای وابسته به اداره ثبت که در آن اسناد انواع معاملات یا ازدواج وطلاق را ثبت کنند، دفتر اسناد رسمی، محضر
فرهنگ فارسی معین
جایی که اسناد معاملات یا ازدواج و طلاق را در دفتر رسمی ثبت می کنند، دفتر اسناد رسمی، محضر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دلیرانه
تصویر دلیرانه
مانند دلیران همچون شجاعان: (دلیرانه میجنگند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارخانه
تصویر بارخانه
خانه بار، انبار، تجارتخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلیرانه
تصویر دلیرانه
مانند دلیران، از روی دلیری و شجاعت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بارخانه
تصویر بارخانه
خیمه، چادر و لوازمی که در سفر با خود می برند، انبار و جای نگهداری کالاها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بارخانه
تصویر بارخانه
((نِ))
محلی که در آن مال التجاره نگه دارند، انبار، کیسه ای که خریدار اشیاء خریده را در آن جای دهد، بسته های کالا، چیزی که در آن پلیدی و نجاست پر کرده از خانه بیرون کشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دلیرانه
تصویر دلیرانه
Valiantly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
बहादुरी से
دیکشنری فارسی به هندی
อย่างกล้าหาญ
دیکشنری فارسی به تایلندی
সাহসিকতার সাথে
دیکشنری فارسی به بنگالی