جدول جو
جدول جو

معنی دبیثا - جستجوی لغت در جدول جو

دبیثا
(دَ بَ / دُ بَ)
دبثا. نام قریه ای به واسط و از آنجاست ابن دبیثی محمد بن سعید. از دههای نهروان است نزدیک با کسایا و نسبت بدان دبیثای ودبیثی است. (معجم البلدان). و رجوع به دبیثی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ربیثا
تصویر ربیثا
نوعی ماهی کوچک
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
قریه ای است از سواد بغداد. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(دُ بَ ثا)
دبیثا. دهی است به واسط. (منتهی الارب). دبثا
لغت نامه دهخدا
(دَ)
منسوب به دبیثا. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
جنسی از هندوان. (الجماهر بیرونی ص 218 حاشیه)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
بلغت سریانی نوعی ازماهی کوچک باشد که از جانب هرمز آورند و آن را در گرمسیر ماهی اشته گویند و ماهیانه از آن پزند و همچنان خشک نیز خورند. قوت باه دهد. (برهان) (آنندراج). نوعی از ماهی خرد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). چیزی چون صحناه، و این دو را از ماهیان خرد کنند. (لکلرک) (از مفردات ابن بیطار ص 135). ماهی کوچک است که از طرف هرمز می آورند و در گرمسیر او را ماهی اشته خوانندو از وی ماهیانه سازند همچنان که خشک نیز می خورند و طبیعت وی گرم تر بود و مهیج بود و معده را نیکو بود لیکن تشنگی آورد و مصلح وی مغز کاهو بود. (از اختیارات بدیعی) : و گفت قدری ربیثاء و نان جو دارم. (تجارب السلف ص 120). و رجوع به دزی ج 1 ص 499 شود
لغت نامه دهخدا
(دِ)
نام قریه ای است در نزدیکی واسط. (معجم البلدان). دبیثا. (معجم البلدان). ابوبکر محمد بن یحیی بن محمد بن روزبهان معروف به ابن الدبثانی از آنجاست. او از ابوبکر قطیعی روایت دارد و حافظ ابوبکر خطیب ازو به سال 34 بزاده و در 432 درگذشته است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ربیثا
تصویر ربیثا
سریانی استنه (گویش بندری) گونه ای خردماهی که از آن ماهیانه پزند
فرهنگ لغت هوشیار