جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ربیثا

ربیثا

ربیثا
سریانی استنه (گویش بندری) گونه ای خردماهی که از آن ماهیانه پزند
ربیثا
فرهنگ لغت هوشیار

ربیثا

ربیثا
بلغت سریانی نوعی ازماهی کوچک باشد که از جانب هرمز آورند و آن را در گرمسیر ماهی اشته گویند و ماهیانه از آن پزند و همچنان خشک نیز خورند. قوت باه دهد. (برهان) (آنندراج). نوعی از ماهی خرد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). چیزی چون صحناه، و این دو را از ماهیان خرد کنند. (لکلرک) (از مفردات ابن بیطار ص 135). ماهی کوچک است که از طرف هرمز می آورند و در گرمسیر او را ماهی اشته خوانندو از وی ماهیانه سازند همچنان که خشک نیز می خورند و طبیعت وی گرم تر بود و مهیج بود و معده را نیکو بود لیکن تشنگی آورد و مصلح وی مغز کاهو بود. (از اختیارات بدیعی) : و گفت قدری ربیثاء و نان جو دارم. (تجارب السلف ص 120). و رجوع به دزی ج 1 ص 499 شود
لغت نامه دهخدا

دبیثا

دبیثا
دبثا. نام قریه ای به واسط و از آنجاست ابن دبیثی محمد بن سعید. از دههای نهروان است نزدیک با کسایا و نسبت بدان دبیثای ودبیثی است. (معجم البلدان). و رجوع به دبیثی شود
لغت نامه دهخدا

ربیثی

ربیثی
ربیثا. کار بازدارنده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

ربیثه

ربیثه
کار بازدارنده. ج، رَبائِث. فی الحدیث: اذا کان یوم الجمعه بعث ابلیس جنوده الی الناس فاخذوا علیهم بالربائث، ای ذکروهم الحوائج التی تربثهم عن الصلوه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). بازدارنده. ج، رَبائِث. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

ربیث

ربیث
بازداشته شده از حاجت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا