حرکت دادن پا و آوا برآوردن با کشیدن پای بر زمین. (از دزی ج 1 ص 424) ، بر زمین افکندن به نیرو: دبکه علی الارض. (دزی ج 1 ص 424) ، پر کردن ظرفی با فشار: دبک الوعاء. (دزی ج 1 ص 424)
حرکت دادن پا و آوا برآوردن با کشیدن پای بر زمین. (از دزی ج 1 ص 424) ، بر زمین افکندن به نیرو: دبکه علی الارض. (دزی ج 1 ص 424) ، پر کردن ظرفی با فشار: دبک الوعاء. (دزی ج 1 ص 424)
دهی از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه در 21هزارگزی جنوب باختری قره آغاج و 51هزارگزی شمال خاوری راه ارابه رو شاهین دژ به تکاب. کوهستانی معتدل دارای 34 سکنه. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات و بزرک شغل اهالی زراعت و صنایع دستی جاجیم بافی و راه آن مالروست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه در 21هزارگزی جنوب باختری قره آغاج و 51هزارگزی شمال خاوری راه ارابه رو شاهین دژ به تکاب. کوهستانی معتدل دارای 34 سکنه. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات و بزرک شغل اهالی زراعت و صنایع دستی جاجیم بافی و راه آن مالروست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان اوزومدل بخش ورزقان شهرستان اهر. در 14/5 هزارگزی جنوب ورزقان و 13 هزارگزی راه ارابه رو تبریز به اهر. کوهستانی و معتدل با سکنه 37. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی گلیم بافی و راه آن مالروست. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی از دهستان اوزومدل بخش ورزقان شهرستان اهر. در 14/5 هزارگزی جنوب ورزقان و 13 هزارگزی راه ارابه رو تبریز به اهر. کوهستانی و معتدل با سکنه 37. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی گلیم بافی و راه آن مالروست. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی از دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز. کوهستانی، معتدل. دارای 235 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و حبوبات و پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالروست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز. کوهستانی، معتدل. دارای 235 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و حبوبات و پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالروست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان آغمیون بخش مرکزی شهرستان سراب در 22هزارگزی شمال خاوری سراب و 9هزارگزی شوسۀ سراب اردبیل کوهستانی معتدل دارای 82 سکنه. آب آن از نهر و چشمه. محصول آنجا غلات، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالروست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان آغمیون بخش مرکزی شهرستان سراب در 22هزارگزی شمال خاوری سراب و 9هزارگزی شوسۀ سراب اردبیل کوهستانی معتدل دارای 82 سکنه. آب آن از نهر و چشمه. محصول آنجا غلات، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالروست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان مشکین باختری بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر خیاو در 8 هزار گزی جنوب باختری خیاو و 6هزارگزی شوسه خیاو به اهر. جلگه معتدل دارای 233 سکنه. آب آن از مشکین چای و بیگلوسوئی (یارلقان). محصول آنجا غلات و حبوبات شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالروست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان مشکین باختری بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر خیاو در 8 هزار گزی جنوب باختری خیاو و 6هزارگزی شوسه خیاو به اهر. جلگه معتدل دارای 233 سکنه. آب آن از مشکین چای و بیگلوسوئی (یارلقان). محصول آنجا غلات و حبوبات شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالروست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
ته دوزخ، ته دریا دریافتن، بجا آوردن و فهم دریافتن دریافت اشکوب دوزخ تک دوزخ (واژه درک و دزک برابر با دستارچه پارسی است) در یافتن اندر یافتن پی بردن در رسیدن، در یافت اندر یافت. نهایت گودی چیزی مانند ته دریا و غیره، ته دوزخ ته جهنم. یا درک رسفل پایه زیرین، ته دوزخ. یا به درک بجهنم در دوزخ (بهنگام عدم رضایت و ناخشنودی از امری و خبری گویند) یا به درک رفتن (واصل شدن) بجهنم فرو رفتن مردن (دشنام است)
ته دوزخ، ته دریا دریافتن، بجا آوردن و فهم دریافتن دریافت اشکوب دوزخ تک دوزخ (واژه درک و دزک برابر با دستارچه پارسی است) در یافتن اندر یافتن پی بردن در رسیدن، در یافت اندر یافت. نهایت گودی چیزی مانند ته دریا و غیره، ته دوزخ ته جهنم. یا درک رسفل پایه زیرین، ته دوزخ. یا به درک بجهنم در دوزخ (بهنگام عدم رضایت و ناخشنودی از امری و خبری گویند) یا به درک رفتن (واصل شدن) بجهنم فرو رفتن مردن (دشنام است)