- دباب
- جمع دیه، کدوها، خنورها آوند های سفالین، زمین های هموار، ریگ های رخ، توده های ریگ ظرف چرمین یا فلزی که در آن روغن و مانند آن ریزند، صراحی کوچک شیشه کوچک، اثاثه لوازم. یا دبه باروت کیسه ای که از پوست یا محفظه ای چوبین یا فلزی که در آن باروت کنند. یا دبه و زنبیل (در) افزودن خرج کسی زیاد شدن، یا دبه در زیر پای شتر افکندن، مرتکب امری خطیر شدن، بر سر پر خاش آوردن فتنه انگیختن
معنی دباب - جستجوی لغت در جدول جو
- دباب
- تانگ، اتومبیل جنگی، مجازاً غلام باره
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تانک
دادگستران نرم راندن کودک فرا گستردن (تسری دادن)
سیل عظیم، موج دریا
جمع درب، پارسی تازی گشته درها دروازه ها
زاغ کبود از پرندگان
مزاح کننده، شوخی کنند
مگس
چهار پایان، حیوانات بارکش
نام سازی است تاردار که نام دیگرش طنبور میباشد
مویز فروش موش سرخ موش کور
بسیار دشنام دهنده
غلبه کردن باطل، رایگان
دوستی، عشق، محبوب بر آمدگی هائی که هنگام باران آمدن در سطح آب پیدا میشود بر آمدگی هائی که هنگام باران آمدن در سطح آب پیدا میشود
جوش دریا، آشوب دریا
برهان) شکوه، آوازه تبیر تبیره دهل کوس (به تازی نیز کوس گویند) طبل دهل کوس جمع دبابیب، شان شوکت شکوه
ترنج
پیراستن پوست، کسی که پیشه اش پاک کردن پوست حیوانات باشد
مرگ نابودی روز تیر شید (چهارشنبه)، شب تیرشید، دشمنی، کرت درکشاورزی جویبار، شکست، پیشامد رخداد
از ریشه پارسی دیبافرو ش
کدو
گای گاییدن
خزیدن، نرم کوفته (با این آرش پارسی است برهان)، کهنگی جامه، هنایش می، هنایش بیماری -6 هنایش -7 آزار خزیدن بنرمی رفتن، هر چیزی که آن را نرم کوفته باشند، هوام ریز که در آب پرواز کند
داهار گاباره (غار)، فربه، سخن چین، زخم خونریز
زیانکار شدن، به هلاکت شدن
جوانی - مقابل شیب به معنی پیری همچنین نام پرنده ای است از موسیقی
متضرر شدن، زیان کردن
گوشت بریان شده بر روی آتش، قطعه گوشتی که به سیخ می کشند و روی آتش بریان کنند
به نشاط آمدن، تند و تیز رفتن
مگس، پشه، زنبور به ویژه زنبور عسل
دوستی، عشق، محبوب
دیو، شیطان، مار
دیو، شیطان، مار
ماهودانه، گیاهی شیردار با ساقۀ بلند و برگ هایی شبیه برگ بادام و گل های زرد، میوۀ این گیاه که در غلافی مخروطی شکل قرار دارد و در میان آن سه دانه با پوست سرخ و مغز سفید و چرب قرار دارد، ماهوب دانه، حب الملوک