- داوطلب
- داو خواه، داوخواه، درخواستگر
معنی داوطلب - جستجوی لغت در جدول جو
- داوطلب
- دادخواه، نامزد، خواستار، پیشی جوینده در امری بر دیگران، خواستار چیزی
- داوطلب
- کسی که به میل و ارادۀ خود حاضر شود کاری را بر عهده بگیرد، داوخواه. داوطلبین غلط است
- داوطلب ((طَ لَ))
- آن که به اراده خویش آماده شود که کاری را بر عهده گیرد
- داوطلب
- Volunteer
- داوطلب
- волонтёр
- داوطلب
- Freiwilliger
- داوطلب
- волонтер
- داوطلب
- wolontariusz
- داوطلب
- voluntário
- داوطلب
- volontario
- داوطلب
- voluntario
- داوطلب
- volontaire
- داوطلب
- vrijwilliger
- داوطلب
- relawan
- داوطلب
- متطوّعٌ
- داوطلب
- स्वयंसेवक
- داوطلب
- מִתנַדֵּב
- داوطلب
- ボランティア
- داوطلب
- kujitolea
- داوطلب
- อาสาสมัคร
- داوطلب
- স্বেচ্ছাসেবক
- داوطلب
- رضاکار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
داوخواهی خواستارمندی
Volunteerism
волонтёрство
Freiwilligenarbeit
волонтерство
wolontariat
voluntariado
volontariato