جدول جو
جدول جو

معنی داهری - جستجوی لغت در جدول جو

داهری
(هَِ ری ی)
منسوب است به داهر. رجوع به داهر و رجوع به الانساب سمعانی شود
لغت نامه دهخدا
داهری
(هََ)
از اصطلاحات نجومی هند قدیم است نام ’هور’ در شب از ساعات معوجه. (ماللهند بیرونی ص 174)
لغت نامه دهخدا
داهری
(هَِ ری ی)
عبدالسلام. از رواه است. (منتهی الارب). عبدالسلام بن عبدالله بن احمد بن بکران الداهری. از سعید بن البناء و ابی بکر الزاعونی و ابی الوقت روایت دارد و معاصر یاقوت صاحب معجم البلدان است و در 620 هجری قمری زنده بوده است. پدرش از ابی محمد عبدالله بن علی المقری معروف به ابن بنت الشیخ روایت میکرده و به سال 575 درگذشته است. (از معجم البلدان)
عبدالله بن حکیم. راویست و در روایت ضعیف. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زاهری
تصویر زاهری
گیاه خوش رنگ وبو، گیاه خوش بو، برای مثال تاپدید آمدت امسال خط غالیه بوی / غالیه خیره شد و زاهری و عنبر خوار (عمارۀ مروزی - شاعران بی دیوان - ۳۵۷)، بوی خوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داوری
تصویر داوری
قضاوت و انصاف دربارۀ نزاع و کشمکش و مرافعۀ دو یا چند تن، در ورزش شغل و عمل داور، شکایت، محاکمه، جدل، نزاع، تضاد، مخالفت، اختلاف، مغالطه، قضیه، کار، بحث، سخن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظاهری
تصویر ظاهری
مربوط به ظاهر، نمایان، هویدا، ویژگی کسی که بیشتر به ظاهر امور اهمیت می دهد
فرهنگ فارسی عمید
(هَِ ری یَ)
دهی است ببغداد و به آن ده در فراخی و آبادانی مثل زدندی و آن میان محول و سندیه واقع و از اعمال بادوریاست. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
جمع واژۀ داهر. ابدالاّبدین: لاآتیه دهر الداهرین، نخواهم آمد او را گاهی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
منسوب به ظاهر مقابل باطنی: خوشحالی ظاهری سبب ظاهری، ظاهر بین، قشری خشک. بیرونی نمایی، برون نگر
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به طاهر، نوعی کاغذ در قدیم (منسوب به طاهر دوم از طاهریان خراسان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داوری
تصویر داوری
اجرای حکمی که خداوند عالم در روز جزا بر مردمان خواهد فرمود
فرهنگ لغت هوشیار
بوی خوش را گویند و بجای راء بی نقطه زای نقطه دار هم آمده است، گیاه خوشبو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داوری
تصویر داوری
قضاوت کردن، شکایت کردن، ستیزه، جنگ، واقعه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زاهری
تصویر زاهری
((هِ))
گیاه خوشبو، بوی خوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ظاهری
تصویر ظاهری
منسوب به ظاهر، قشری، کسی که به ظاهر آیات قرآن توجه می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ظاهری
تصویر ظاهری
رویه ای
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از داوری
تصویر داوری
حکمیت، قضاوت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از داوری
تصویر داوری
Adjudication, Arbitration
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ظاهری
تصویر ظاهری
Seeming
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از داوری
تصویر داوری
adjudication, arbitrage
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ظاهری
تصویر ظاهری
кажущийся
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از داوری
تصویر داوری
Entscheidung, Schlichtung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ظاهری
تصویر ظاهری
scheinbar
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از داوری
تصویر داوری
судове рішення , арбітраж
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ظاهری
تصویر ظاهری
зовнішній
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از داوری
تصویر داوری
orzeczenie, arbitraż
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از داوری
تصویر داوری
вынесение решения , арбитраж
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از داوری
تصویر داوری
裁决 , 仲裁
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از داوری
تصویر داوری
adjudicação, arbitragem
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ظاهری
تصویر ظاهری
aparente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از داوری
تصویر داوری
giudizio, arbitrato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ظاهری
تصویر ظاهری
apparente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از داوری
تصویر داوری
adjudicación, arbitraje
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ظاهری
تصویر ظاهری
aparente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ظاهری
تصویر ظاهری
pozorny
دیکشنری فارسی به لهستانی