- دانشجو
آنکه در دانشگاه تحصیل کند، شاگرد مدرسۀ عالی، شاگرد دانشکده، جویندۀ علم و دانش، جویای دانش، طالب علم
معنی دانشجو - جستجوی لغت در جدول جو
- دانشجو (دَ تُ رُ دَ / دِ)
دانشجوی. جویندۀ دانش. طالب علم. دانش پژوه. علم خواه: پس بقیاس عقلی برهانی گوییم که آفریدن این چیزها، دانستی و آوردن مر این نفس دانشجوی را اندر مردم و تقاضای نفس مردم و حریصی او بر بازجستن این چیزها چنانست که خدای بدان منع کرده است مر نفس مردم را، همی گوید: بپرس و بدانک چرا چنین است و گمان بر که این صنع باطل است. (جامع الحکمتین ص 11) ، متعلم. شاگردی که در آموزشگاههای عالی تحصیل کند. آنکه در دانشکده و دانشگاه متعلم باشد. در تقسیمات مدارج تحصیلی امروزی شاگردان دبستان، ’نوآموز’ و شاگردان دبیرستان، ’دانش آموز’ و شاگردان دانشکده ها و دانشگاهها، ’دانشجو’ اصطلاح شده اند
- دانشجو
جوینده علم و دانش
- دانشجو
طالب علم، جوینده علم، شاگرد دوره آموزش عالی، جمع دانشجویان
- دانشجو
آکادمیست
- دانشجو
طالبٌ
- دانشجو
Student
- دانشجو
étudiant
- دانشجو
ছাত্র
- دانشجو
طالب علم
- دانشجو
mwanafunzi
- دانشجو
นักเรียน
- دانشجو
תַּלְמִיד
- دانشجو
öğrenci
- دانشجو
학생
- دانشجو
学生
- دانشجو
छात्र
- دانشجو
mahasiswa
- دانشجو
student
- دانشجو
estudiante
- دانشجو
studente
- دانشجو
estudante
- دانشجو
学生
- دانشجو
student
- دانشجو
студент
- دانشجو
Student
- دانشجو
студент
