- دانستنی
درخور دانستن، سزاوار دانستن
معنی دانستنی - جستجوی لغت در جدول جو
- دانستنی (نِتَ)
درخور دانستن. سزاوار دانستن. زیبای معرفت: اما یک نکته معلوم تو نیست و آن دانستنی است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 336). و چند نکت دیگر بود سخت دانستنی. (تاریخ بیهقی ص 104). چند شغل فریضه که پیش داشت (مسعود) و پیش آمد و برگزاردند نبشته آمد، آنگاه مقامه بتمامی برانم که بسیار نوادر و عجایب است اندر آن دانستنی. (تاریخ بیهقی ص 287).
اگر دانستنی بودی خود این راز
یکی زین نقش ها دردادی آواز.
نظامی.
- دانستنیها، معلومات
اگر دانستنی بودی خود این راز
یکی زین نقش ها دردادی آواز.
نظامی.
- دانستنیها، معلومات
- دانستنی
قابل دانستن، ادراک شدنی قابل ادراک
- دانستنی
لمعرفةً
- دانستنی
Knowable
- دانستنی
connaissable
- دانستنی
conocible
- دانستنی
познаваемый
- دانستنی
erkennbar
- دانستنی
пізнаваний
- دانستنی
poznawalny
- دانستنی
可知的
- دانستنی
conhecível
- دانستنی
conoscibile
- دانستنی
ज्ञेय
- دانستنی
ניתן לידיעה
- دانستنی
kenbaar
- دانستنی
معلوم
- دانستنی
জানার যোগ্য
- دانستنی
ที่สามารถรู้ได้
- دانستنی
inayojulikana
- دانستنی
bilinebilir
- دانستنی
dapat diketahui
- دانستنی
知ることができる
- دانستنی
알 수 있는
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دانایی و آگاهی داشتن، گمان کردن، پنداشتن، به حساب آوردن، برای مثال گر از پیوند او فخریت نبود / چنین دانم که هم عاری نباشد (انوری - ۸۲۰)
تشخیص دادن،برای مثال شب و روز در بحر سودا و سوز / ندانند زآشفتگی شب ز روز (سعدی۲ - ۲۰۸)
شناختن، توانستن
تشخیص دادن،
شناختن، توانستن
(نِ تَ / تِ)
لغت نامه دهخدا
حالت و چگونگی دانسته. کیفیت دانسته. خبر. (منتهی الارب). علم و معرفت و دانش. (ناظم الاطباء). دانست. دانش و دانائی. (آنندراج)
(نِ تَ)
لغت نامه دهخدا
که قابل دانستن نیست. که دانستن را نشاید. که نتوان آن را دانست. که غیرقابل فهم است: سخن از چهار نوع است، یکی نادانستنی و نگفتنی. (منتخب قابوسنامه ص 46)
آنچه که قابل دانستن نیست غیر قابل فهم: (سخن از چهار نوع است: یکی نا دانستنی و نگفتی)
