جدول جو
جدول جو

معنی دامنه - جستجوی لغت در جدول جو

دامنه
دامن و کنارۀ چیزی، دامن مانند، حاشیه، کناره، در علم جغرافیا قسمت شیب دار کوه، پایین کوه
تصویری از دامنه
تصویر دامنه
فرهنگ فارسی عمید
دامنه
(مَ نَ)
دهی است از دهستان ورزق بخش داران شهرستان فریدن. واقع در 16هزارگزی خاور داران و متصل به شوسۀ اصفهان به کوهرنگ و داران. دامنه و سردسیر و دارای 1986 سکنه است. آب آن ازرودخانه است و محصول آن غلات و حبوبات و کتیرا. شغل مردمش زراعت و صنایع دستی زنان آنجا قالی بافی و جاجیم بافی است. تلفن و مرکز پخش بنزین و در حدود 25 باب دکان دارد. در شمال این آبادی چمن وسیعی وجود دارد که با هواپیماهای سبک می توان در آن نشست. در 9هزارگزی مسیر شوسه ای که از نجف آباد به دامنه می رسد منطقه ای بنام کیز وجود دارد که در فصل زمستان آنجا سرمایی سخت و شدید می شود. و در موقع بارندگی و برف عبور از آن غیرممکن می گردد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
دامنه
(مَ نَ / نِ)
فراخای زیر کوه. دامن کوه. لحف. (منتهی الارب). بن کوه. پهنای کوه. زیر کوه یا بلندی: منارۀ بلند در دامنۀ الوند پست نماید. (گلستان).
چشم چو بگشود در آن دامنه
دید که جا تر بود و بچه نه.
ایرج میرزا.
- دامنۀ کوه، دامن کوه. زیر سینۀ آن:
آن بحر محیط الم عشق بتانیم
کز دامنۀ کوه بلا ساحل ما شد.
ابونصر نصیرای بدخشانی (از آنندراج).
حضیض، پستی زمین در دامنۀ کوه. (از منتهی الارب).
- تا دامنۀ قیامت، تا دامن قیامت. همیشه. الی الابد. تا اول قیامت
لغت نامه دهخدا
دامنه
حاشیه، کنار، پای کوه، دامن کوه
تصویری از دامنه
تصویر دامنه
فرهنگ لغت هوشیار
دامنه
((مَ نِ))
کناره، حاشیه
تصویری از دامنه
تصویر دامنه
فرهنگ فارسی معین
دامنه
منطقه، حاشیه
تصویری از دامنه
تصویر دامنه
فرهنگ واژه فارسی سره
دامنه
دامان، پایین، ذیل، زیر، دامن، سینه کش، شمول، گستره، انتها، دنباله، اطراف، دوره
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دامنه
اختصاصٌ
تصویری از دامنه
تصویر دامنه
دیکشنری فارسی به عربی
دامنه
Scope, Amplitude
تصویری از دامنه
تصویر دامنه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
دامنه
amplitude, portée
تصویری از دامنه
تصویر دامنه
دیکشنری فارسی به فرانسوی
دامنه
amplitud, alcance
تصویری از دامنه
تصویر دامنه
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
دامنه
амплитуда , диапазон
تصویری از دامنه
تصویر دامنه
دیکشنری فارسی به روسی
دامنه
Amplitude, Umfang
تصویری از دامنه
تصویر دامنه
دیکشنری فارسی به آلمانی
دامنه
амплітуда , обсяг
تصویری از دامنه
تصویر دامنه
دیکشنری فارسی به اوکراینی
دامنه
amplituda, zakres
تصویری از دامنه
تصویر دامنه
دیکشنری فارسی به لهستانی
دامنه
振幅 , 范围
تصویری از دامنه
تصویر دامنه
دیکشنری فارسی به چینی
دامنه
amplitude, escopo
تصویری از دامنه
تصویر دامنه
دیکشنری فارسی به پرتغالی
دامنه
প্রশস্ততা , পরিসীমা
تصویری از دامنه
تصویر دامنه
دیکشنری فارسی به بنگالی
دامنه
وسعت , دائرہ
تصویری از دامنه
تصویر دامنه
دیکشنری فارسی به اردو
دامنه
แอมพลิจูด , ขอบเขต
تصویری از دامنه
تصویر دامنه
دیکشنری فارسی به تایلندی
دامنه
ukubwa wa mawimbi, wigo
تصویری از دامنه
تصویر دامنه
دیکشنری فارسی به سواحیلی
دامنه
genlik, kapsam
تصویری از دامنه
تصویر دامنه
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
دامنه
진폭 , 범위
تصویری از دامنه
تصویر دامنه
دیکشنری فارسی به کره ای
دامنه
振幅 , 範囲
تصویری از دامنه
تصویر دامنه
دیکشنری فارسی به ژاپنی
دامنه
ampiezza, portata
تصویری از دامنه
تصویر دامنه
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
دامنه
आयाम , क्षेत्र
تصویری از دامنه
تصویر دامنه
دیکشنری فارسی به هندی
دامنه
amplitudo, lingkup
تصویری از دامنه
تصویر دامنه
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
دامنه
amplitude, bereik
تصویری از دامنه
تصویر دامنه
دیکشنری فارسی به هلندی
دامنه
משרעת , טווח
تصویری از دامنه
تصویر دامنه
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

جایی که برای صید جانوران دام گذارند جای دام. یا دامگاه دیو دنیا عالم سفلی. یا دامگاه گرگ دنیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دامنی
تصویر دامنی
سر انداز زنان مقنعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دامیه
تصویر دامیه
سر شکستگی که از وی خون آید زخم خون افشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دافنه
تصویر دافنه
پیره گاو، سوسک لاشخور
فرهنگ لغت هوشیار
مونث ثامن، شصت یک سابعه 60، 1 سابعه. هر ثامنه شامل شصت تاسعه است، جمع ثوامن
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره مرکبان جزو دسته آفتابیها که منشا آنرا ترکستان دانسته اند. برگهای قاعده ساقه بهم فشرده و دارای برگهای ریز و پوشیده از کزکهای مایل به سفید است ولی برگهای قسمت فوقانی آن کوچک و بدون کرکند. درمنه خودرو و بیابانی است و ارتفاعش تا نیم متر میرسد. آب و عصاره آن در طب مستعمل است. علف ورک جاروب خنجک شیخ خراسانی قیصوم انثی نبات السنتونین یا درمنه ترکی. در میان ما بین بین میان: در میان حکایت گفت... توضیح: باین معنی لازم الاضافه است. یا یکی در میان بفاصله یکی
فرهنگ لغت هوشیار