جدول جو
جدول جو

معنی دامغوری - جستجوی لغت در جدول جو

دامغوری
محمد فضل حق، او راست: الکافی لحل ایساغوجی - و معه میرایساغوجی، طبع سنگی دهلی 1309، (معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دامغاچی
تصویر دامغاچی
تمغاچی، در دورۀ ایلخانان مغول، مامور وصول باج و خراج که کالایی را پس از گرفتن باج و خراج آن مهر و علامت مخصوص می زد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دامیاری
تصویر دامیاری
گرفتن و صید کردن جانوران با دام، شغل و عمل دامیار، برای مثال گفتا که به رسم دامیاری / مهمان توام بدانچه داری (نظامی۳ - ۴۲۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دامداری
تصویر دامداری
دام پروری، شغل و عمل دام پرور، نگهداری و پرورش حیوانات اهلی، محل پرورش حیوانات اهلی
فرهنگ فارسی عمید
غده ای سفت و سخت و بی درد به اندازۀ گردو که در زیر پوست بدن پیدا شود، دیوغول، غول، غول بیابانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناموری
تصویر ناموری
دارای نام بودن، نیک نامی، شهرت
فرهنگ فارسی عمید
مولی ابوالمفضل محمد فضل الحق رامغوری، او راست: میرایساغوجی و آن شرحی است بر ایساغوجی در منطق تألیف اثیرالدین ابهری که درضمن مجموعۀ چ هند به سال 1309 هجری قمری طبع شده است، و نیز این شرح در مصر چاپ شده اما آنرا به سید شریف جرجانی منسوب داشته اند، (از معجم المطبوعات ج 1)
لغت نامه دهخدا
حرامزادگی، عیاری، (برهان)، عمل داغول
لغت نامه دهخدا
منسوب به بیت البلاط، ابوسعید مسلمه بن علی بلاطی، محدث و ساکن مصر بود. وی بسال 190 هجری قمری در مصر درگذشت. (از معجم البلدان) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دادْ وَ)
عمل دادور. عدل. عدالت ورزی. دادگری
لغت نامه دهخدا
(اُ)
منسوب به ایغور. - خط و زبان ایغوری، خطی است پیشوایان دین مغل را و این خط تا حدود قرن 15 میلادی در ترکستان متداول بوده است: برسبیل علامت به خط ایغوری التمغایی دادند. (تاریخ جهانگشای جوینی ج 1 ص 114). زبان و خط ایغوری را فضل و هنر تمام شناسند. (تاریخ جهانگشای). کورکوز به تعلیم خط ایغوری مشغول شد. (تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 226)
لغت نامه دهخدا
وجاهت حسین عندلیب شادانی رامپوری، مؤلف فرهنگ فارسی ’نقش بدیع’ که در 1342 هجری قمری در لاهور بچاپ رسیده است، (از مقدمۀ فرهنگ معین ص 43)
لغت نامه دهخدا
محمد معروف به نجم الغنی از فضلای نامی هند بود و کتاب معروف ’نهج الادب’ در دستور زبان فارسی بپارسی، نوشتۀ اوست، (تاریخ تألیف و چاپ اول کتاب 1919 میلادی است)، و رجوع به سبک شناسی ج 3 ص 140 شود
محمد غیاث الدین بن جلال الدین رامپوری (مصطفی آبادی) از مردم مصطفی آباد ایالت اگره و اود هند و مؤلف فرهنگ غیاث اللغات، رجوع به غیاث اللغات و محمد بن جلال الدین در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
منسوب به رامپور که نام شهر و چند قصبه در هندوستان است
لغت نامه دهخدا
عمل دامیار، صید، صیدکاری، شکارگری، صیادی، عمل گرفتار کردن شکار با دام و تله:
گفتا که برسم دامیاری
مهمان توام بدانچه داری،
نظامی،
، ماهیگیری
لغت نامه دهخدا
(دامْ)
نام قصبه ای مرکز قضا درجمهوری کنکتیکوت ممالک متحدۀ آمریکای شمالی. واقع در 45هزارگزی غربی نوهاون. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(نِ وَ)
عمل دانشور. حالت و چگونگی دانشور. دانشمندی. دانائی. حکمت و علم. (ناظم الاطباء). عالمی
لغت نامه دهخدا
(وَ)
عمل دادآور. رجوع به دادآور شود
لغت نامه دهخدا
عمل دامدار، دام داشتن، نگهبانی دام (آلت صید)، حفظ دام (آلت صید)، شکار کردن، صید کردن، صیادی، دامیاری، نگهبانی و حفظ دام (حیوان اهلی)، پرورش و استفادۀ از دام، چون گوسفندداری و گاوداری، داشتن و پروردن حیوانات اهلی چون گوسفند و گاو و بز و جز آن
لغت نامه دهخدا
نام جاسوس نصر سیار، (آنندراج) (برهان)
لغت نامه دهخدا
منسوب به دامغان، رجوع به دامغان شود، از دامغان: دستار دامغانی، دستاری که از دامغان آورده باشند، دستاری که بدامغان بافته باشند: رکابدار ندیمی را گفت در باب غاشیه چه میفرماید ندیم بیامد و بگفت: گفت دستاری دامغانی در قبا باید نهاد چون من از اسب فرودآیم بر صفۀ زین پوشید، همچنین کردند تا آخر عمرش، (تاریخ بیهقی چ دکتر فیاض ص 360)
لغت نامه دهخدا
علی، قاضی القضاه بعهد قائم خلیفۀ عباسی، وی درف تنه ارسلان بساسیری، در حرم خلیفه همراه وزیر ابومسلم و خود خلیفه و رئیس الرؤسا ابن شروان و غیرهم گرفتار و بر شتر نشانیده و گرد بغداد برسوائی گردانیده و سپس کشته شده است، (تاریخ گزیده چ اروپا ص 357)
الحنفی، از معاصران المقتدی خلیفۀ عباسی است، بخلافت المقتدی بامراﷲ ابوالقاسم در محضر شیخ ابی اسحاق شیرازی و ابن الصباغ واین دامغانی بیعت شده است و هم بایام مقتدی درگذشته ... رجوع به تاریخ الخلفاء سیوطی ص 280 و 282 شود
احمد قاضی، یا قاضی احمد او راست: کتاب الاستظهار یا الاستظهار الاخبار، وحمداﷲ مستوفی از آن نقل کند، (تاریخ گزیده چ اروپا ص 511 و 512) (نزهه القلوب چ اروپا مقاله سوم ص 13)
منوچهری، احمد بن قوص بن احمد، شاعر معروف قرن پنجم هجری، رجوع به منوچهری شود:
سوی تاج عمرانیان هم بدینسان
بیامد منوچهری دامغانی،
منوچهری
پهلوان حسن، یازدهم از خاندان سربداران (762-766 هجری قمری)، رجوع به پهلوان حسن و نیزرجوع به حبیب السیر چ کتاب خانه خیام ج 3 ص 365 شود
لغت نامه دهخدا
تمغاچی، مهر و نشانه دار قبوض و اسناد دولتی:
گاه دزدیم و گهی شحنه و گه دامغاچی
گاه رهدار و گهی رهزن و گه طراریم،
مولوی،
رجوع به تمغاچی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از داغولی
تصویر داغولی
عیاری مکاری
فرهنگ لغت هوشیار
دانه ها و گرههای باندازه گردو که در گلو و دیگر اعضای مردم برآید و درد نکند سلعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاموری
تصویر کاموری
کامیابی کامرا نی، توفیق فیروز مندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناموری
تصویر ناموری
دارای نام بودن، نام دادگی مسمی بودن، شهرت معروفیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانشوری
تصویر دانشوری
عالمی دانشمندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دامپروری
تصویر دامپروری
پرورش دادن و تکثیر نسل جانوران اهلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دامداری
تصویر دامداری
نگهبانی دام، صیدکردن، پروردن حیوانات اهلی چون گوسفند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دامیاری
تصویر دامیاری
شغل و عمل دامیار صید جانوران با دام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دامغول
تصویر دامغول
غده های زیر پوستی که درد ندارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دامداری
تصویر دامداری
نگاه داری و پرورش جانوران اهلی مانند گوسفند، گاو، اسب، شتر و مانند آن ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دامپروری
تصویر دامپروری
((پَ وَ))
پرورش و تکثیر جانوران اهلی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دادوری
تصویر دادوری
قضاوت
فرهنگ واژه فارسی سره