جدول جو
جدول جو

معنی دالت - جستجوی لغت در جدول جو

دالت
دالdāl [l]، جرئت، گستاخی، قرب و منزلت
تصویری از دالت
تصویر دالت
فرهنگ فارسی عمید
دالت
(دال لَ)
گستاخی. (دهار). اسم است ادلال را ای، ما تدل به علی حمیمک. قال فی الغریبین هو شبه جراءه علیه. (منتهی الارب) : دالت صحبت... بدان پیوسته است. (کلیله و دمنه). اگر آلت اینست بدالت او هیچ معاملت گذارده نشود. (سندبادنامه ص 676). او از سر دالت و انبساط بجواب موحش قیام می نمود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 359). و سلطان اولاد و اکباد را بدلی بریان و چشمی گریان وداع کرد و بدالت آنک... (جهانگشای جوینی). و نیز رجوع به داله شود
لغت نامه دهخدا
دالت
مونث دال راهنما هادی، آشنایی، ناز، جرات گستاخی
تصویری از دالت
تصویر دالت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عدالت
تصویر عدالت
عادل بودن، انصاف داشتن، دادگر بودن، هماهنگی، تعادل
فرهنگ فارسی عمید
(حِ / حَ)
عداله. دادگری کردن. عدالت کردن. جرجانی گوید: عدالت در لغت استقامت باشد و در شریعت عبارت از استقامت بر طریق حق است به اجتناب از آنچه محظور است در دین. (تعریفات جرجانی)
لغت نامه دهخدا
راهنمایی کردن راه نمودن به راه راست، راهنمایی، برهانی که برای اثبات امری آورند، رابطه بین دو امر در صورتیکه از علم به یکی علم بدیگری حاصل شود و آن راهنمایی لفظ است بمعنی که بر سه قسم است: یا دلالت الزامی 0 نمودن لفظ است خارج لوازم معنی را مانند دلالت انسان بر خندیدن، یا دلالت تضمنی 0 نمودن لفظ است جزو معنی موضوع له را مانند دلالت انسان بر حیوان فقط یا ناطق فقط 0 نمودن لفظ است یا دلالت مطابقه نمودن لفظ است تمام معنی موضوع له را مانند دلالت انسان بر حیوان ناطق جمع دلالات 0 راهنمائی، هدایت، راهبری
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی پروشت وشتن (رقص) نرم چون پرواز یکی از هنرهای ترکیبی و آن تجسم و نمایش یک موضوع است بوسیله نوعی رقص علمی و حرکات مشکل همراه با موزیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلات
تصویر دلات
شتابان شتابنده زن مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدالت
تصویر عدالت
دادگری کردن، عدالت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدالت
تصویر عدالت
عادل بودن، انصاف داشتن، دادگری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عدالت
تصویر عدالت
دادگری، دادگرانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حالت
تصویر حالت
سان، کنونه، فتن
فرهنگ واژه فارسی سره
انصاف، برابری، داد، دادگری، دادگستری، عدل، معدلت، منصفی
متضاد: بی انصافی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از عدالت
تصویر عدالت
عدالةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از عدالت
تصویر عدالت
Equity, Fairness, Justice
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عدالت
تصویر عدالت
équité, justice
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از عدالت
تصویر عدالت
справедливость , справедливость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عدالت
تصویر عدالت
eşitlik, adalet
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از عدالت
تصویر عدالت
انصاف , انصاف
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از عدالت
تصویر عدالت
ন্যায্যতা , ন্যায় , ন্যায়বিচার
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از عدالت
تصویر عدالت
ความยุติธรรม , ความยุติธรรม , ความยุติธรรม , ความยุติธรรม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از عدالت
تصویر عدالت
usawa, haki
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از عدالت
تصویر عدالت
公平 , 公正 , 正义
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از عدالت
تصویر عدالت
公正 , 正義
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از عدالت
تصویر عدالت
Gerechtigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عدالت
تصویر عدالت
שוויון , צדק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از عدالت
تصویر عدالت
공정 , 정의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از عدالت
تصویر عدالت
keadilan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از عدالت
تصویر عدالت
gerechtigheid, rechtvaardigheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از عدالت
تصویر عدالت
equità, giustizia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از عدالت
تصویر عدالت
equidad, justicia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از عدالت
تصویر عدالت
equidade, justiça
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عدالت
تصویر عدالت
sprawiedliwość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عدالت
تصویر عدالت
справедливість , справедливість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عدالت
تصویر عدالت
समानता , न्याय , न्याय
دیکشنری فارسی به هندی