جدول جو
جدول جو

معنی داقزی - جستجوی لغت در جدول جو

داقزی
دختر دایی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

گیاهی از نوع هوفاریقون با دانه های شبیه دانۀ جو به رنگ تیره و تلخ مزه که در طب قدیم برای معالجۀ بواسیر و اسهال به کار می رفته
فرهنگ فارسی عمید
(قَزْ زی)
ابوحفص عمر بن ابی بکر، محمد بن معمر بن احمد بن یحیی بن حسان المؤدب، معروف به ابن طبرزد، محدث مشهور بغدادی، ملقب به موفق الدین از اهالی قسمت غربی شهر بغداد و از ساکنان محلۀ دارالقزآن شهر بوده و بهمین سبب به دارقزی معروف شده است. (وفیات الاعیان ج 3 ص 124). و رجوع به ابن طبرزد شود
لغت نامه دهخدا
(دَ قَ)
منسوب است به دارالقز که محله ای است در جانب غربی بغداد. (از الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
به لغت فارسی قسمی از هیوفاریقون است، دانه ای است مانند جو، درازتر و باریکتر از آن طعمش تلخ و رنگ آن تیره است، از جبال فارس خیزد و گرم و خشک است و قوتش تا چهارسال باقی ماند، مسکن و ملین صلابات است، جهت درد مقعد و استرخاء آن و بواسیر و اسهال و رفع سموم تفتیح سدد و تحلیل ریاح و درد رحم و لعوق آن با عسل جهت دفع کرم معده و سیلان آب دهان مفید است، نشستن در طبیخ آن جهت خروج مقعد، و با روغن زیتون جهت بواسیر نافع و مورث سدد و دوار و اکثار آن کشنده و مصلحش انیسون و قدر شربتش تا دو درهم و بدلش نصف آن بادام و دو ثلث آن ابهل است، (از تحفه حکیم مؤمن چ سنگی بخط نسخ ص 104)
لغت نامه دهخدا
(داق قی)
حالت و چگونگی داق. کوبندگی
لغت نامه دهخدا