دافع دفع کننده، پس زننده،، دور کننده ادامه... دفع کننده، پس زننده،، دور کننده تصویر دافع فرهنگ فارسی عمید
دافع مانع، بازدارنده، راننده، جهیده ادامه... مانع، بازدارنده، راننده، جهیده تصویر دافع فرهنگ لغت هوشیار
دافع((فِ)) دفع کننده، دورکننده، حامی، جمع دافعون ادامه... دفع کننده، دورکننده، حامی، جمع دافعون تصویر دافع فرهنگ فارسی معین