جدول جو
جدول جو

معنی دافع - جستجوی لغت در جدول جو

دافع
دفع کننده، پس زننده،، دور کننده
تصویری از دافع
تصویر دافع
فرهنگ فارسی عمید
دافع
مانع، بازدارنده، راننده، جهیده
تصویری از دافع
تصویر دافع
فرهنگ لغت هوشیار
دافع((فِ))
دفع کننده، دورکننده، حامی، جمع دافعون
تصویری از دافع
تصویر دافع
فرهنگ فارسی معین
دافع
مبيد الحشرات
تصویری از دافع
تصویر دافع
دیکشنری فارسی به عربی
دافع
Repellent
تصویری از دافع
تصویر دافع
دیکشنری فارسی به انگلیسی
دافع
répulsif
تصویری از دافع
تصویر دافع
دیکشنری فارسی به فرانسوی
دافع
repelente
تصویری از دافع
تصویر دافع
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
دافع
отпугиватель
تصویری از دافع
تصویر دافع
دیکشنری فارسی به روسی
دافع
Abwehr
تصویری از دافع
تصویر دافع
دیکشنری فارسی به آلمانی
دافع
відлякувач
تصویری از دافع
تصویر دافع
دیکشنری فارسی به اوکراینی
دافع
odstraszacz
تصویری از دافع
تصویر دافع
دیکشنری فارسی به لهستانی
دافع
驱虫剂
تصویری از دافع
تصویر دافع
دیکشنری فارسی به چینی
دافع
repelente
تصویری از دافع
تصویر دافع
دیکشنری فارسی به پرتغالی
دافع
دافع، مدافع
دیکشنری اردو به فارسی
دافع
دافع
تصویری از دافع
تصویر دافع
دیکشنری فارسی به اردو
دافع
মুক্তি
تصویری از دافع
تصویر دافع
دیکشنری فارسی به بنگالی
دافع
สารกันยุง
تصویری از دافع
تصویر دافع
دیکشنری فارسی به تایلندی
دافع
pepesi
تصویری از دافع
تصویر دافع
دیکشنری فارسی به سواحیلی
دافع
itici
تصویری از دافع
تصویر دافع
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
دافع
자극
تصویری از دافع
تصویر دافع
دیکشنری فارسی به کره ای
دافع
repellente
تصویری از دافع
تصویر دافع
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
دافع
דָּחוּי
تصویری از دافع
تصویر دافع
دیکشنری فارسی به عبری
دافع
दूर करने वाला
تصویری از دافع
تصویر دافع
دیکشنری فارسی به هندی
دافع
penolak
تصویری از دافع
تصویر دافع
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
دافع
pestproofer
تصویری از دافع
تصویر دافع
دیکشنری فارسی به هلندی
دافع
虫除け
تصویری از دافع
تصویر دافع
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مدافع
تصویر مدافع
مدفع ها، آلت دفاع از قبیل توپ و تفنگ، آلت دفع، جمع واژۀ مدفع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تدافع
تصویر تدافع
دفاع کردن، یکدیگر را دفع کردن، همدیگر را پس زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مدافع
تصویر مدافع
کسی که چیزی را دفع و رد می کند، دفاع کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مدافع
تصویر مدافع
راننده و دور کننده، دفاع کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدافع
تصویر تدافع
یکدیگر را دفع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
رانا دفع کننده راننده بر طرف کننده. یا قوه دافعه. قوه ای که نیروی دیگری را دفع کند مقابل جاذبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدافع
تصویر تدافع
((تَ فُ))
دفاع کردن، یکدیگر را پس زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دافعه
تصویر دافعه
((فِ عِ))
دفع کننده، برطرف کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مدافع
تصویر مدافع
((مُ فِ))
دفاع کننده
فرهنگ فارسی معین