جدول جو
جدول جو

معنی دارویی - جستجوی لغت در جدول جو

دارویی
ده کوچکی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت، در 41هزارگزی جنوب سبزواران و چهار هزارگزی جنوب راه گلاشکرد به کهنوچ واقع و سکنۀ آن 48 تن است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
دارویی
الطّبّيّة
تصویری از دارویی
تصویر دارویی
دیکشنری فارسی به عربی
دارویی
Medicinal, Pharmaceutical
تصویری از دارویی
تصویر دارویی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
دارویی
médicinal, pharmaceutique
تصویری از دارویی
تصویر دارویی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
دارویی
ঔষধি , ওষুধ
تصویری از دارویی
تصویر دارویی
دیکشنری فارسی به بنگالی
دارویی
دارویی
دیکشنری اردو به فارسی
دارویی
دوا دار , دارویی
تصویری از دارویی
تصویر دارویی
دیکشنری فارسی به اردو
دارویی
ya dawa, dawa
تصویری از دارویی
تصویر دارویی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
دارویی
ยารักษา , ยา
تصویری از دارویی
تصویر دارویی
دیکشنری فارسی به تایلندی
دارویی
medicinal, farmacéutico
تصویری از دارویی
تصویر دارویی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
دارویی
medizinisch, pharmazeutisch
تصویری از دارویی
تصویر دارویی
دیکشنری فارسی به آلمانی
دارویی
лікарський , фармацевтичний
تصویری از دارویی
تصویر دارویی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
دارویی
leczniczy, farmaceutyczny
تصویری از دارویی
تصویر دارویی
دیکشنری فارسی به لهستانی
دارویی
药用的 , 药品的
تصویری از دارویی
تصویر دارویی
دیکشنری فارسی به چینی
دارویی
medicinal, farmacêutico
تصویری از دارویی
تصویر دارویی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
دارویی
medicinale, farmaceutico
تصویری از دارویی
تصویر دارویی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
دارویی
medicinaal, farmaceutisch
تصویری از دارویی
تصویر دارویی
دیکشنری فارسی به هلندی
دارویی
медицинский , фармацевтический
تصویری از دارویی
تصویر دارویی
دیکشنری فارسی به روسی
دارویی
obat, farmasi
تصویری از دارویی
تصویر دارویی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
دارویی
औषधीय , औषधीय
تصویری از دارویی
تصویر دارویی
دیکشنری فارسی به هندی
دارویی
רפואי , פרמצבטי
تصویری از دارویی
تصویر دارویی
دیکشنری فارسی به عبری
دارویی
医薬的な , 薬の
تصویری از دارویی
تصویر دارویی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
دارویی
약용의 , 제약의
تصویری از دارویی
تصویر دارویی
دیکشنری فارسی به کره ای
دارویی
tıbbi, farmasötik
تصویری از دارویی
تصویر دارویی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دورویی
تصویر دورویی
دورو بودن، نفاق، تزویر، دورنگی، تظاهر به دوستی و پنهان داشتن کینه و دشمنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دارایی
تصویر دارایی
آنچه از خواسته و کالا که مال انسان باشد، سرمایه، ثروت، تمول، وزارتخانه یا اداره ای که مالیات ها را وصول می کند و به امور درآمد و هزینۀ کشور رسیدگی می کند، مالیه، نوعی از پارچۀ ابریشمی موج دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دارایی
تصویر دارایی
مکنت، مال، ثروت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارایی
تصویر دارایی
ثروت، مال، داشت، نگه داشت، نگهبانی، پارچه ای ابریشمین رنگارنگ موج دار، وزارتخانه ای که وظیفه اش محاسبه و وصول مالیات می باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دارایی
تصویر دارایی
موجودی، آکتیف، ثروت، اموال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دورویی
تصویر دورویی
Backhanded, Disingenuousness, Duplicity, Equivocation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دورویی
تصویر دورویی
окольный , лицемерие , двуличие , двусмысленность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دورویی
تصویر دورویی
indirekt, Unaufrichtigkeit, Falschheit, Doppelzüngigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دورویی
تصویر دورویی
непрямий , лицемірство , дволикість , двозначність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دورویی
تصویر دورویی
niebezpośredni, obłuda, dwulicowość, dwuznaczność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دورویی
تصویر دورویی
侧面的 , 虚伪 , 虚伪 , 模棱两可
دیکشنری فارسی به چینی