جدول جو
جدول جو

معنی داروگان - جستجوی لغت در جدول جو

داروگان
دهی از دهستان لارشا بخش بمپور شهرستان ایرانشهر که در 80 هزارگزی جنوب بمپور و کنار راه مالرو چانف به کشیک واقع و محلی است کوهستانی، گرمسیر مالاریائی، سکنۀ آن 200 تن آب آنجا از رودخانه و محصول آن غلات، برنج، خرما، لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از داروساز
تصویر داروساز
کسی که از روی نسخۀ طبیب داروها را تهیه و ترکیب می کند، دواساز، سازندۀ دارو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داروسای
تصویر داروسای
کسی که دارو می ساید، سایندۀ دارو، هاون یا ظرف دیگر که در آن دارو بکوبند یا بسایند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داروگیا
تصویر داروگیا
هر گیاهی که خاصیت دارویی داشته باشد، گیاه دارویی، دارویی که از گیاه به دست آید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داروخانه
تصویر داروخانه
جای فروش دارو برای بیماران، دواخانه، داروکده
فرهنگ فارسی عمید
دهی ازدهستان ایراندگان بخش خاش شهرستان زاهدان، در 70هزارگزی جنوب خاش و 180هزارگزی خاور شوسۀ ایرانشهر به خاش، دارای 300 سکنه، بلوچ زبان، آب آن از قنات، محصول آن غلات و برنج و ذرت و خرما، شغل اهالی زراعت، راه آن مالروست است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان گرگن بخش فلاورجان شهرستان اصفهان، که در 17 هزارگزی جنوب فلاورجان واقع و متصل براه لج به کرفشان و محلی است جلگه معتدل، دارای 1203تن سکنه، آب آن از زاینده رود و محصول آن غلات، برنج، صیفی و شغل اهالی زراعت است و راه فرعی دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)، و رجوع به دارکان شود
لغت نامه دهخدا
جعبۀ دارو، پستانک
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان نیکشهر شهرستان چاه بهار که در 18هزارگزی شمال خاور نیکشهر و 5هزارگزی شمال شوسه نیکشهر واقع و محلی است، کوهستانی گرمسیر مالاریائی، سکنه آن 500 تن است، آب آن از رودخانه و محصول آنجا برنج، خرما و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از داروگیر
تصویر داروگیر
توقیف و مقید کردن اشخاص، جنگ جدال هنگامه معرکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داراشان
تصویر داراشان
آنکه صاحب شان و شوکت دارا باشددارد آنکه سیرت پادشاهان دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داروخانه
تصویر داروخانه
دوا خانه، دوا فروشی
فرهنگ لغت هوشیار
ظرفی لوله دار که به وسیله آن دارو در دهان بیمار یا شیر بدهان کودک میریختند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
کسی که دارو می سازد، آن که دوا تهیه می کند، دواساز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داروخانه
تصویر داروخانه
((نِ))
دواخانه، محل فروش دارو، دراگ استور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داروزین
تصویر داروزین
((وِ زِ))
نرده ای که جلو اتاق یا ایوان درست کنند، تکیه گاه، طارمی، دارافزین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
Chemist, Pharmacist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
pharmacien
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
mtaalamu wa dawa, mfamasia
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
eczacı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
약사 , 약사
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
薬剤師 , 薬剤師
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
רַפָּאִי , רוֹקֵחַ
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
फार्मासिस्ट , फार्मासिस्ट
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
apoteker
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
аптекарь , фармацевт
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
apotheker
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
farmacéutico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
farmacista
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
farmacêutico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
药剂师 , 药剂师
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
aptekarz, farmaceuta
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
фармацевт , фармацевт
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
Apotheker
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
เภสัชกร , เภสัชกร
دیکشنری فارسی به تایلندی