جدول جو
جدول جو

معنی دارنده - جستجوی لغت در جدول جو

دارنده
کسی که چیزی دارد، دارا، چیزدار، مالک
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
فرهنگ فارسی عمید
دارنده
مالک، چیزی که به کسی تعلق دارد
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
فرهنگ لغت هوشیار
دارنده
((رَ دِ یا دَ))
آن که چیزی را دارد، صاحب، مالک، خداوند، چیزدار، ثروتمند، مال دار
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
فرهنگ فارسی معین
دارنده
صاحب
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
فرهنگ واژه فارسی سره
دارنده
خداوند، صاحب، مالک، ثروتمند، غنی، مالدار، متمول
متضاد: ندار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دارنده
حاملٌ
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
دیکشنری فارسی به عربی
دارنده
Possessor
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
دیکشنری فارسی به انگلیسی
دارنده
possesseur
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
دیکشنری فارسی به فرانسوی
دارنده
poseedor
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
دارنده
владелец
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
دیکشنری فارسی به روسی
دارنده
Besitzer
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
دیکشنری فارسی به آلمانی
دارنده
володар
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
دیکشنری فارسی به اوکراینی
دارنده
posiadacz
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
دیکشنری فارسی به لهستانی
دارنده
持有人
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
دیکشنری فارسی به چینی
دارنده
possuidor
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
دیکشنری فارسی به پرتغالی
دارنده
অধিকারী
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
دیکشنری فارسی به بنگالی
دارنده
حامل
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
دیکشنری فارسی به اردو
دارنده
ผู้ครอบครอง
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
دیکشنری فارسی به تایلندی
دارنده
mwenye mali
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
دیکشنری فارسی به سواحیلی
دارنده
sahip
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
دارنده
소유자
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
دیکشنری فارسی به کره ای
دارنده
所有者
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
دیکشنری فارسی به ژاپنی
دارنده
possessore
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
دارنده
धारक
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
دیکشنری فارسی به هندی
دارنده
pemilik
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
دارنده
bezitter
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
دیکشنری فارسی به هلندی
دارنده
בעלים
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بردارنده
تصویر بردارنده
کسی که چیزی را از جایی برمی دارد، حمل کننده
فرهنگ فارسی عمید
(گُ لَ دَ / دِ)
رافع. (دهار). بلندکننده. بر بالا برنده، ناگوارد. (منتهی الارب). ناگواری. (آنندراج). در حدیث است: اصل کل داء البرده. (منتهی الارب). تخمه. (از اقرب الموارد). این لفظ بر تخمه نیز اطلاق می شود چنانکه گفته اند اصل کل داءالبرده و چون بیماری تخمه معده را سرد کرده و از هضم طعام باز میدارد لهذا نام این بیماری را از مادۀ برودت گرفته اند و خالی از تناسب نباشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون) ، وسط چشم. (منتهی الارب). در اصطلاح طب، برده رطوبت غلیظی است که در باطن پلک چشم متحجر میشود و در سفیدی به تگرگ شباهت دارد. (مقالۀ سیم از کتاب سوم از قانون ابوعلی سینا چ تهران ص 69). رطوبتی غلیظ و متحجر در باطن مژگان و مایل بسفیدی باشد و مانند تگرگ در شکل و سختی و بهمین لحاظ بدین اسم نامیده شده است. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زارنده
تصویر زارنده
زاری کننده ناله و فریاد کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارنده
تصویر بارنده
آنچه می بارد آنچه بشکل قطرات آب فرو ریزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیرنده
تصویر دیرنده
دیر باز مدت دراز، دهر زمانه، دیر پاینده با دوام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بردارنده
تصویر بردارنده
اسم برداشتن، کسی که چیزی را از جایی بردارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیرنده
تصویر دیرنده
بادوام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از داونده
تصویر داونده
مدعی
فرهنگ واژه فارسی سره