جدول جو
جدول جو

معنی دارتلم - جستجوی لغت در جدول جو

دارتلم
انواع تلم گالشی که ساقه ی درختان را تهی کرده و مورد استفاده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از داتام
تصویر داتام
(پسرانه)
نام یکی از فرماندهان پارسی کاپادوکیه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از چارتخم
تصویر چارتخم
چهارتخم، جوشاندۀ دارویی مرکب از بارهنگ، بهدانه، سپستان و قدومه که برای تسکین سرفه و درد سینه مفید است
فرهنگ فارسی عمید
ائتلاف صاحبان چند کارخانه یا مؤسسه برای ثابت نگه داشتن بهای اجناس و محصولات خود، اتحادیه چند شرکت بزرگ اقتصادی برای کنترل قیمت ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داربام
تصویر داربام
شاه تیر سقف، تیر چوبی بزرگ و دراز و ستبری که در سقف به کار رفته، شاه تیر، بالار، پالار، پالاری، بالاگر، حمّال، سرانداز، افرسب، فرسپ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشتلم
تصویر اشتلم
زور، ستم، پرخاش و هیاهو، داد و فریاد، تندی، برای مثال کردی خرکی به کعبه گم کرد / در کعبه دوید و اشتلم کرد (نظامی۳ - ۳۸۰)، لاف زدن، رجزخوانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دارتو
تصویر دارتو
دردی که در خم شراب ته نشین می شود، درد شراب
فرهنگ فارسی عمید
(تِ)
نام شهری به آلمان در وستفالی، کنار رود لیپ. دارای بیست هزار سکنه
لغت نامه دهخدا
(رَ)
نام موضعی است. (معجم البلدان). میدان بن صخر از آن یاد کرده است. ظاهراً دو محل مجاور از دارات عرب است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اَ تُ)
داماد داریوش، رئیس فریگیان ارامنه. (ایران باستان ص 735) ، مرسوم گرفتن لشکر
لغت نامه دهخدا
(قُ لُ دُ)
رتیمه یعنی رشته ای بر انگشت بستن، یاد آوردن و فراموش نکردن چیزی را. چیزی بر انگشت وی بستن تا آنچه ویرا گفته باشی یاد دارد. (تاج المصادر بیهقی). چیزی را بر انگشت کسی بستن تا آنچه به او گفته شده باشد بیاد آورد.
لغت نامه دهخدا
(اُ تُ لُ)
بمعنی تندی وغلبه و زور و تعدی کردن باشد بر کسی و بزور چیزی گرفتن. (برهان). قهر و غلبه و تعدی و زور:
نیارد دگر موج غم اشتلم
فتد رخت عقل ار به گرداب خم.
ظهوری (از فرهنگ نظام).
غالباً بلکه یقیناً لفظ ترکیست، چه در لغات ترکی اشتلم بمعنی ستم نوشته است گو که در بهار عجم و برهان اشاره به ترکی بودنش نکرده اند. (از غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(هَِ لَ / لِ)
اسم هندی عروق الصباغین. (تحفۀ حکیم مؤمن). دارویی گیاهی است
لغت نامه دهخدا
شاه تیر، فرسب، حمّال، چوبی است بزرگ که بدان بام خانه پوشند، (آنندراج)، رجوع به دار شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان اهلمرستاق بخش مرکزی شهرستان آمل در 5هزارگزی شمال باختری آمل و 3 هزارگزی باختر شوسۀ آمل به محمودآباد. دشت، معتدل مرطوب، مالاریائی و دارای 170 تن سکنه است. آب آن از چشمه آغوزکنی و رود خانه هراز تأمین می شود و محصول آنجا برنج، پنبه، کنف، غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان چرداول بخش شیروان شهرستان ایلام، در 6 هزارگزی جنوب چرداول و دوهزارگزی جنوب راه مالرو شیروان، کوهستانی، گرمسیر و سکنۀ آن 60 تن است، آب آن از رود خانه چرداول، محصول آنجا غلات، لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری، راه مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
ده کوچکی است از دهستان سلکی شهرستان نهاوند، در 25هزارگزی باختر نهاوند و 2هزارگزی مارس بان، سکنۀ آن 25 تن است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(عَ لَ)
ظاهراً پیشوایان مذاهب اربعه (شافعی، حنفی، حنبلی، مالکی). چارامام. چارخلیفه. چارتن پیشوایان مذاهب اهل سنت:
چارعلم رکن مسلمانی است
پنج دعا نوبت سلطانی است.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(قَ لَ)
چهارقلم. چهاراستخوان. چهارقلم دست و پای. چهارساق (دو ساق دست ودو ساق پای). چهار قلم استخوانی ساقهای دست و پا.
- چارقلم سفید (اسبی که چهارساق سفید دارد).
- چارقلم سیاه (اسبی که چهارساق سیاه دارد)
لغت نامه دهخدا
(تِ لِ)
سن بارتلمی، واقعۀ بارتلمی، پس از پیدایش نهضت مذهبی در نیمۀ اول قرن شانزدهم میلادی به وسیلۀ لوتر در کشور آلمان و کالون در سرزمین فرانسه وحدت مسیحیت در اروپای غربی از میان رفت و سه طریقت جدید لوتر و کالون و مذهب آنگلیکن برابر آئین کاتولیک بوجود آمد و لذا آتش جنگهای مذهبی زبانه کشید. صدور فرمان سن ژرمن در 1570 میلادی به مدت دو سال مابین کاتولیکها و پروتستانها صلح و آشتی برقرار نمود و کشور فرانسه را بطور موقت در آرامش نگه داشت. برای پایداری این صلح چاره ای اندیشیدند و آن چنین بود که مارگریت دو والوا خواهر شارل نهم را به عقد هانری دو ناوار پیشوای جوان پیروان کالون درآورند. اما ضعف ارادۀ شاه جوان بیست و دو ساله شارل نهم و اعتماد بینهایت او به (کولین یی امیرالبحر) و جاه طلبی ملکۀ کاترین دو مدیسی و ترس از اینکه قدرت و نفوذی را که در فرزندان خود دارد از دست بدهد وی را به طرح نقشۀ شومی واداشت و برای از بین بردن کولین یی مرتکب مخوفترین جنایات شد. بدین ترتیب که روز جمعۀ 22 اوت 1572، یعنی چهار روز پس از عروسی مجلل هانری دو ناوار و مارگریت، کولین یی بین ساعت ده و یازده از قصر لوور ب خانه خودمیرفت و در راه کتاب میخواند ناگاه گلوله ای از پنجرۀ اطاقی باو رسید، یکی از انگشتان دست راست او را برد و بازوی چپش را خرد کرد. چون این خبر را بشارل نهم رساندند بینهایت برآشفت و درزمان شتابان ب خانه کولین یی رفت و وی را گفت: ’مجروح شمائید ولی درد و الم را من حس میکنم، بخدا چنان انتقامی سخت بگیرم که درداستانها بازگویند’. پادشاه بی درنگ بتحقیق پرداخت ونخستین مجرمی که شناخته شد دوک دو گیز بود. ملکه ازین تحقیق و کنجکاوی بیم داشت و یگانه راه نجات را درقتل عام دانست و نقشۀ شیطانی خود را با دو فرزندش دوک دان ژو، و دوک دو گیز در میان نهاد و همان روز بنزد شاه رفت و بگناه خود اعتراف کرد و با این اعتراف شاه را سخت بحیرت فروبرد و در چنین حالی افزود که اکنون هوگنوها سلاح برداشته و انتقام را آماده اند، اگررؤسای پرتستانها بجای مانند، امنیت کشور و زندگانی پادشاه در خطر است. شاه پس از اندکی مخالفت ناچار تسلیم شد و گفت: ’همه را بیجان کنید تا برای سرزنش من یک تن هم بروی زمین باقی نماند’. دوک دو گیز درحال دست بکار شد و اوامر و احکام را با موافقت شهرداری پاریس ابلاغ کرد و همان نیمه شب قرار قتل عام را بفردا صبح یکشنبه 24 اوت 1572 که روز عید سن بارتلمی بود گذاشتند. قبل از سپیده دم دوک دو گیز ب خانه کولین یی رفت و یکی از نوکرانش که آلمانی و موسوم به بسم بود با سه تن سویسی بدرون اطاق رفتند. بسم پرسید: ’آیا تو امیرالبحری ؟’ وی گفت آری. بسم خنجر را بشکم او فروبرد و جسدش را بکوچه افکند. دوک دو گیز پس از اطمینان از مرگ امیرالبحر خود بقتل عام پرداخت. نخست قرار بر این بود که رؤسای پرتستان را از دم تیغ بگذرانند، اما اندکی بعد اراذل و اوباش بقصد قتل و غارت بسربازان پیوستند و قتل عام کردند حتی کودکان را نیز بجای نگذاشتند، و البته کوشش شاه و کارکنان شهرداری که سخت بوحشت افتاده بودند بجایی نرسید و آتش مشتعل را نتوانست خاموش سازد. آنقدرسوخت تا خود خاموش شد و کشتار تا روز سه شنبه 26 اوت ادامه یافت. دیگر شهرها نیز بپایتخت پیوستند و همین تراژدی را بازی کردند و بنا بروایات مختلف در این حادثۀ غم انگیز بین بیست تا شصت هزار تن بهلاکت رسیدند، فقط چند استان محدود از اجرای حکم سر باززد، و نامۀ یکی از استانداران خطاب بشاه بدین مضمون است: ’سپاهیانی که زیر فرمان من انجام وظیفه میکنند مردمانی شجاع و دلیرند و از آب و آتش پروا ندارند، ولی در میان آنان کسی را نیافتم تا بدست او فرمان ظالمانۀ شاه را اجرا کنم’. البته پس از انجام عمل به وسیلۀ اعلانات و مراسلات برؤسای کشورهای خارج و فرانسویان خواستند بدروغ بنمایانند که قتل عام بامور مذهبی مربوط نبوده بلکه تدبیری بود برای جلوگیری از آتش ف تنه امیرالبحر که در شرف اشتعال بوده است. و باید دانست که نه تنها این واقعۀ ننگین نتوانست از پیشرفت پرتستان جلوگیری کند بلکه برعکس موجب تقویت آن و تشدید منازعات مذهبی گردید. رجوع به ترجمه تاریخ قرون جدید آلبر ماله صص 147- 150 و قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود
لغت نامه دهخدا
(تُ لُ مِ)
کریستیان. متولد در قرب بیروت 1855 میلادی و متوفی به سال 1925 میلادی از علمای لغت شناس و زبان دان آلمانی است و از سال 1909 میلادی استاد سانسکریت در هیدلبرگ بود. آثار مهم او عبارت است از: دستور لهجه های ایران قدیم، تحقیقات درباب سکه شناسی اشکانی، خاطره های مجمع آثار عتیقه ج 2، ترجمه پنج گاتها، ترجمه ارت یشت، فرهنگ لغات قدیم ایران. رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1570 و 1571 و ج 3 ص 2673 و یشتها ج 1 و 2 شود
لغت نامه دهخدا
(تُ)
بارتولد. خاورشناس بنام روسی است که کتاب علمی و نفیسی در جغرافیا و تاریخ ترکستان روس در 1900 میلادی نوشته و در 1928 میلادی به انگلیسی درآمده است. وی با مراجعه به تاریخ دورۀ مغول و تحقیق در گزارش آسیای مرکزی و ترکستان در دورۀ استیلای مغول تألیفی ارزنده از زمان چنگیز و فتوحات ویاسای او و دورۀ تیموریان ساخته که دایره المعارف اسلام از آن نقل کرده است. همچنین کتابی در جنگهای آتسز و سنجر نگاشته که موادآن را از نسخۀ خطی بنگاه زبانهای شرقی پطرگراد ترتیب داده و درباره آتسز تحقیقاتی نموده است. رجوع به دایره المعارف اسلام شود. و نیز مقالات باارزشی درباره تاریخ ایران در مجلۀ آشورشناسی نگاشته است. (از فرهنگ خاورشناسان ص 57)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چارتخم
تصویر چارتخم
چهار تخم
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ایست کوچک از راسته بر شوندگان که در همه قاره ها (باستثنای استرالیا) زندگی میکند. پرهایش سیاه و سفید و زرد و سبزاست و مانند طوطی با پنجه از ساقه و شاخه های درخت بالا رود و با منقار خود حشرات را از زیر پوست درخت خارج کند و خورد دار توک درخت سنبه داربر دارشکنک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داربام
تصویر داربام
چوب بزرگی که بدان بام را پوشانند
فرهنگ لغت هوشیار
شرکت بزرگی که از چند شرکت کوچکتر برای تثبیت بهای کالائی تشکیل شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتلم
تصویر اشتلم
اخذ چیزی بزور، لاف پهلوانی زدن، تندی خشونت، تعدی زور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتلم
تصویر اشتلم
((اُ تُ لُ))
گرفتن چیزی به زور، لاف زدن، تندی، خشونت، ظلم، زور
فرهنگ فارسی معین
((تِ))
اتحادیه ای مرکب از چند شرکت یا مؤسسه اقتصادی برای در دست گرفتن بازار و نرخ ها
فرهنگ فارسی معین
از توابع رامسر
فرهنگ گویش مازندرانی
ورم آماس برآمدگی
فرهنگ گویش مازندرانی
برگ درخت
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در حومه ی آلاشت سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی جنگلی در منطقه ی کجور
فرهنگ گویش مازندرانی
دارکوب: که یک نوع آن سبز رنگ و نوع دیگرش سیاه با سری قرمز رنگ
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی گیاه خاردار و رونده که بر درختان پچید
فرهنگ گویش مازندرانی