جدول جو
جدول جو

معنی داربهاره - جستجوی لغت در جدول جو

داربهاره
(بَ رَ)
دهی از دهستان زیدون بخش حومه شهرستان بهبهان در 45 هزارگزی جنوب باختری بهبهان و 8 هزارگزی باختر راه شوسۀ آغاجاری به بهبهان. دشت گرمسیر مالاریائی و دارای 64 تن سکنه است. آب آن از چشمه. محصول آن غلات، لبنیات. شغل اهالی زراعت و حشم داری است و راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ رَ)
نام محلی است از دهستان ماهیدشت بالا بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع در 43هزارگزی جنوب خاوری کرمانشاه 3هزارگزی جنوب سراب فیروزآباد. دشت. سردسیر. سکنۀ آن 105 تن است. آب آن از چاه و محصول آنجا غلات دیم و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. زمستان عموماً گرمسیر میروند و چادرنشین هستند. راهش مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ص 169)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ یِ)
در باب. در خصوص. (آنندراج). در حق. برای. از بابت. به ملاحظۀ. راجع به
لغت نامه دهخدا
درباب. در خصوص راجع به: من درباره تو مضایقه ندارم. توضیح لازم الاضافه است. در خصوص، ار بابت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درباره
تصویر درباره
در خصوص، در مورد، در رابطه، راجع به، درمورد، در باب
فرهنگ واژه فارسی سره
درباب، درباره، درحق، درخصوص، درزمینه، درمورد، راجع به
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سه ساله، اصطلاحی که بیشتر برای تعیین سن گاوها به کار می
فرهنگ گویش مازندرانی