جدول جو
جدول جو

معنی دارالکتب - جستجوی لغت در جدول جو

دارالکتب
کتابخانه، محلی عمومی با کتاب های بسیار و مکانی برای مطالعه، کتاب فروشی
تصویری از دارالکتب
تصویر دارالکتب
فرهنگ فارسی عمید
دارالکتب
(رُلْ کُ تُ)
کتابخانه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دارالکتب
نامه سرای نامه کده
تصویری از دارالکتب
تصویر دارالکتب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از داالکلب
تصویر داالکلب
هاری، مرضی که در بعضی حیوانات مانند سگ، گربه و گرگ تولید می شود و دارای میکروب مخصوصی است و ممکن است بر اثر گزش حیوان مبتلا مانند سگ میکروب آن سرایت کند و باعث جنون هاری شود، داءالکلب، راژ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دارالحرب
تصویر دارالحرب
سرزمین دشمن که در آنجا جنگ کنند، شهر دشمن، سرزمین های خارج از ممالک اسلامی را می گفتند که با مسلمانان در جنگ بودند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دارالضرب
تصویر دارالضرب
دارضرب، جای سکه زدن پول، ضراب خانه، درم سرا
فرهنگ فارسی عمید
(ئُلْ کَ)
هاری. جنون سبعی. نوعی از مانیاست لکن گاهی بدخویی کند و گاهی مهربانی نماید و چاپلوسی کند همچون خوی سگان. صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: داء کلب عبارت است از جنون سبعی آنچنانی که با خشمی آمیخته ببازیچه و عبث آلوده است همچنانکه در طبیعت سگ مشاهده می گردد و به این جهت به این اسم نامیده شده است که صاحب این بیماری اخلاقش مانند اخلاق سگ شود. و بعضی گفته اند وجه تسمیه به این اسم آن است که کسی که به این بیماری مبتلا میباشد اگر دیگری را با دندان گیرد باعث قتل او میشود مانند سگ. این بیانات تمامی از بحر الجواهر است - انتهی: و خداوند داءالکلب میان این و آن (میان مانیا و سرسام گرم) باشد. از بهر آنکه مادۀ علت او با خون آمیخته باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، جوع. داءالذئب. گرسنگی.
لغت نامه دهخدا
(دَ رُ لْ کَ)
بین موصل و جزیره ابن عمر از ناحیه باعذرا از توابع موصل واقع است دارای معابدی است و راهبان بسیار دارد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(رُلْ اَ دَ)
مجلس علم و فضل. (شرفنامۀ منیری) ، مدرسه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رُلْ حَ)
جایی که در آن جنگ باید کرد، کشور کفار که مطیع اسلام نباشند. چون اینچنین ملک لایق غزا کردن است، دارالحرب گفتند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رُضْ ضَ)
میخکده. ضرابخانه. جایی که پول در آن سکه میزنند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دا الکلب
تصویر دا الکلب
شکمدرد، هاری، دا البطن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارالضرب
تصویر دارالضرب
زرابخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارالکفر
تصویر دارالکفر
دارالشرک: زاد بوم بیدینان بیدینگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دار الکتب
تصویر دار الکتب
کتابخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارالادب
تصویر دارالادب
((رُ لْ اَ دَ))
مدرسه، مجلس ادب و دانش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دارالضرب
تصویر دارالضرب
جزیه، گزیت، خراج زمین و مانند آن، گمرک، تیزی شمشیر، شمشیر، زخمگاه، زده شده به شمشیر، کشته به شمشیر
فرهنگ فارسی معین
ضرابخانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد