جدول جو
جدول جو

معنی دارالملک - جستجوی لغت در جدول جو

دارالملک
پایتخت، شهری که مرکز سیاسی یک کشور و محل اقامت پادشاه یا رئیس جمهوری و هیئت دولت باشد، سواد اعظم، دارالسّلطنه، دارالخلافه، تختگاه، عاصمه
تصویری از دارالملک
تصویر دارالملک
فرهنگ فارسی عمید
دارالملک
پایتخت
تصویری از دارالملک
تصویر دارالملک
فرهنگ لغت هوشیار
دارالملک
((~. مُ))
پایتخت کشور
تصویری از دارالملک
تصویر دارالملک
فرهنگ فارسی معین
دارالملک
پاتخت، پایتخت، حکومت نشین، شاه نشین، عاصمه، همایون گاه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فخرالملک
تصویر فخرالملک
(پسرانه)
مایه سربلندی و افتخار سرزمین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دارالخلد
تصویر دارالخلد
سرای جاوید، جهان جاوید، آخرت، بهشت، جایی که نیکوکاران پس از مردن همیشه در آنجا خواهند بود، خلدستان، فردوس اعلا، رضوان، باغ خلد، باغ ارم، نعیم، سبزباغ، اعلا علّیین، فردوس، قدس، دارالقرار، سرای جاوید، گشتا، دارالنّعیم، خلد، دارالسّلام، مینو، دار قرار، دارالسّرور، علّیین، باغ بهشت، جنّت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دارالعلم
تصویر دارالعلم
سرای دانش، آموزشگاه، شهری که در آن حوزۀ علمیه باشد مانند قم و نجف
فرهنگ فارسی عمید
(رِ مُ)
پایتخت. دارالملک. مرکز فرمانروایی:
دار ملک خویش را ضایع چرا باید گذاشت
مر سپاهان را چرا کرده ست بر غزنین گزین.
فرخی.
، سرزمین:
نخستین بار گفتش کزکجایی ؟
بگفت: از دارملک آشنایی.
نظامی.
، کاخ. قصر:
کلید همه دارملک سلاطین
بزیرگلیم گدایی طلب کن.
خاقانی.
رجوع به دارالملک شود
لغت نامه دهخدا
(صِ رُلْ مُ)
ابوالقاسم خان بن احمدخان بن محمودخان فرمانفرما متولد به سال 1282 هجری قمری، از تربیت یافتگان دورۀ میرزا تقی خان امیرکبیر و از تحصیل کردگان دانشگاه اکسفرد انگلستان و از رجال دورۀ ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه ومحمدعلی شاه قاجار است. وی مدتی حکمران کردستان بودو در دورۀ مجلس اول وزیر مالیه شد و بعداً بواسطۀاختلاف نظر با محمدعلی شاه از وزارت کنار گرفت و به فرنگ رفت. پس از عزل محمدعلی شاه و درگذشت عضدالملک قاجار نایب السلطنۀ احمدشاه، مجلس شواری ملی او را به نیابت سلطنت انتخاب کرد. وی به سال 1346 هجری قمری در تهران وفات یافت. ناصرالملک در علوم عربیت و تاریخ و ادب صاحب مایه و مردی خوش محاوره و نیکوبیان بود و در سیاست نهایت محتاط بود. (یادداشت مؤلف). مرحوم ملک الشعراء بهار در تاریخ احزاب سیاسی آرد: ’بعد از تعطیل مجلس دوم سه سال و کسری ناصرالملک زمامدار مطلق بود و با کمال خشونت با احزاب و احرار رفتار می کرد’. و نیز: ’در 27 شعبان 1332 مطابق 30 سرطان شاه (احمد شاه قاجار) تاج گذاری کرد و (دولت) ناصرالملک سقوط کرد و روز 18 رمضان بدون اینکه نطقی بکند یا شرح کارهای دیرینۀ خود را بنویسد مانند کسی که می گریزد به فرنگستان گریخت’. رجوع به تاریخ احزاب سیاسی ص 8 تا 15 و نیز رجوع به مجلۀآینده سال دوم ص 707: مکتب و عقاید ناصرالملک شود
وزیرالدوله بن مبارک از نواب مغول کبیر در ولایت بنگاله و بهار و أوریسۀ هندوستان (1186-1189 هجری قمری) است. (از معجم الانساب ص 444)
لغت نامه دهخدا
(نِ رُلْ مُ)
لطف الله بن ابی یوسف حلیمی. وی به سال 872 هجری قمری کتاب لغت فارسی به ترکی بنام سلطان بایزید بن محمدخان تألیف کرد
لغت نامه دهخدا
(فَ رُلْ مُ)
علی بن حسن، مکنی به ابوالمظفر. فرزند خواجه نظام الملک است که به وزارت سلطان برکیارق و سلطان سنجر سلجوقی رسیده است. (از تاریخ بیهقی ص 74). آغاز وزارت او در حضرت سلطان برکیارق سال 488 هجری قمری بود و پس از این دوران قصد نیشابور کرد و در آنجا سنجر او را به وزارت خواند، و تا پایان عمر در نیشابور ماند. ولادت او را به سال 434 هجری قمری / 1042 میلادی نوشته اند و مدت زندگانیش که در سال 500 پایان یافته 66 سال بوده است. (از اعلام زرکلی ج 2 ص 664)
خراسانی، ملقب به شمس الدوله. یکی از ممدوحان امام هروی شاعر معروف قرن هفتم هجری است که شاعر را مدتی در تحت حمایت خود داشت. (از سعدی تا جامی برون ترجمه حکمت ص 138)
لغت نامه دهخدا
(رُلْ خُ)
جهان جاوید. آخرت. (ناظم الاطباء) ، بهشت
لغت نامه دهخدا
(رُسْ سَ لا)
در نوشتن مخفف دارالسلام
لغت نامه دهخدا
(رُظْ ظُ)
خانه ستم. خانه ستمگر. بیشتر بشهرها یا جاهایی که مردم آن یا فرمانروایان آن ستمگری و ناسازگاری کنند گفته میشود:
چون ز دارالظلم شروان ناتوانش یافتی
شربت عدلش مصفا دادی، احسنت ای ملک.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(رُلْ عِ)
آموزشگاه.
، لقب شهرهایی که در آنها حوزه علمیه بوده است مانند قم، نجف، اصفهان و..
لغت نامه دهخدا
(رُلْ مَ)
لقب شهر رشت. (مسکوکات ایران رابینو ص 99) : در سنۀ هزار و دویست و هشتاد به ارادۀ حج بیت الله الحرام از دارالمرز رشت آمدم به تبریز. (مفاتیح الجنان چ گراوری اسلامیه ص 551)
لغت نامه دهخدا
(ئُلْ مُ)
ترفه. تنعم، نقرس. داءالمفاصل.
لغت نامه دهخدا
تصویری از دارالخلد
تصویر دارالخلد
جاوید کده جهان دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارالسلخ
تصویر دارالسلخ
کشتارگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارالشرک
تصویر دارالشرک
دارالکفر: زاد بوم بیدینان سرزمین دشمنان اسلام
فرهنگ لغت هوشیار
ستمگاه خانه ستم سرای ظالم (غالبا به شهر ها یا جاها یی که مردم یا فرمانروایان آن ستمگرند اطلاق شود) : (چون زدار الظلم شروان ناتوانیش یافتی شربت عدلش مصفا داری احسنت ای ملک) (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارالعلم
تصویر دارالعلم
دانشگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارالمرز
تصویر دارالمرز
مرز شهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارالمرض
تصویر دارالمرض
بیماری سرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدرالملک
تصویر بدرالملک
ماه تمام کشور موجب رونق و روشنی مملکت، لقبی است رجال مملکت را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دار الملک
تصویر دار الملک
پایتخت کشور: (... . و از سر حدهای فراغت حاصل و ازین جهت بیشتر اوقات دارالملک شیراز معکسر میمون شده است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دا الملوک
تصویر دا الملوک
دا المفاصل، شاهدرد، تن آسایی، تنعم رفاه ترفه، نقرس دا المفاصل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارالمرز
تصویر دارالمرز
((مَ))
شهری که در مرز واقع شده باشد، نامی برای گیلان، مازندران و استرآباد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دارالعلم
تصویر دارالعلم
((رُ لْ عِ))
مدرسه عالی، دانشگاه، کتابخانه
فرهنگ فارسی معین