جدول جو
جدول جو

معنی دارالعلم - جستجوی لغت در جدول جو

دارالعلم
سرای دانش، آموزشگاه، شهری که در آن حوزۀ علمیه باشد مانند قم و نجف
تصویری از دارالعلم
تصویر دارالعلم
فرهنگ فارسی عمید
دارالعلم
(رُلْ عِ)
آموزشگاه.
، لقب شهرهایی که در آنها حوزه علمیه بوده است مانند قم، نجف، اصفهان و..
لغت نامه دهخدا
دارالعلم
دانشگاه
تصویری از دارالعلم
تصویر دارالعلم
فرهنگ لغت هوشیار
دارالعلم
((رُ لْ عِ))
مدرسه عالی، دانشگاه، کتابخانه
تصویری از دارالعلم
تصویر دارالعلم
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دارالملک
تصویر دارالملک
پایتخت، شهری که مرکز سیاسی یک کشور و محل اقامت پادشاه یا رئیس جمهوری و هیئت دولت باشد، سواد اعظم، دارالسّلطنه، دارالخلافه، تختگاه، عاصمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دارالسلام
تصویر دارالسلام
سرای سلامت، شیراز، بهشت، جایی که نیکوکاران پس از مردن همیشه در آنجا خواهند بود، باغ ارم، باغ خلد، رضوان، دارالنّعیم، سرای جاوید، خلد، فردوس، گشتا، باغ بهشت، دار قرار، علّیین، سبزباغ، فردوس اعلا، قدس، جنّت، مینو، دارالخلد، اعلا علّیین، دارالسّرور، دارالقرار، خلدستان، نعیم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دار الظلم
تصویر دار الظلم
خانۀ ستم، جای ستمکاری، سرای ظالم، شهری که مردم به یکدیگر یا فرمانروایان به مردم ظلم و ستم کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دارالتعلیم
تصویر دارالتعلیم
مدرسه، آموزشگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دارالخلد
تصویر دارالخلد
سرای جاوید، جهان جاوید، آخرت، بهشت، جایی که نیکوکاران پس از مردن همیشه در آنجا خواهند بود، خلدستان، فردوس اعلا، رضوان، باغ خلد، باغ ارم، نعیم، سبزباغ، اعلا علّیین، فردوس، قدس، دارالقرار، سرای جاوید، گشتا، دارالنّعیم، خلد، دارالسّلام، مینو، دار قرار، دارالسّرور، علّیین، باغ بهشت، جنّت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دارالنعیم
تصویر دارالنعیم
خانۀ ناز و نعمت، کنایه از بهشت، جایی که نیکوکاران پس از مردن همیشه در آنجا خواهند بود، قدس، اعلا علّیین، باغ خلد، دار قرار، دارالسّلام، دارالقرار، نعیم، خلدستان، جنّت، گشتا، فردوس، رضوان، سبزباغ، سرای جاوید، علّیین، فردوس اعلا، خلد، دارالسّرور، باغ بهشت، دارالخلد، باغ ارم، مینو
فرهنگ فارسی عمید
(رُنْ نَ)
خانه ناز و نعمت، بهشت. (غیاث)
لغت نامه دهخدا
(رُلْ عَ جَ لَ)
خانه سعید بن سعد بن سهم در مکه که خاندان او (بنوسعد) آن را نخستین بنای قریش میدانند و میگویند این بناپیش از دارالندوه ساخته شده است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(رُسْ سَ لا)
در نوشتن مخفف دارالسلام
لغت نامه دهخدا
(رُسْ سَ)
دهی از دهستان اردوغش بخش قدمگاه شهرستان نیشابور. دوازده هزارگزی شمال قدمگاه. کوهستانی معتدل و دارای 230 تن سکنه. آب آن از قنات و رودخانه. محصول آن غلات، بن شن، پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(رُظْ ظُ)
خانه ستم. خانه ستمگر. بیشتر بشهرها یا جاهایی که مردم آن یا فرمانروایان آن ستمگری و ناسازگاری کنند گفته میشود:
چون ز دارالظلم شروان ناتوانش یافتی
شربت عدلش مصفا دادی، احسنت ای ملک.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(رُلْ خُ)
جهان جاوید. آخرت. (ناظم الاطباء) ، بهشت
لغت نامه دهخدا
(رُتْ تَ)
آموزشگاه. هر جا که در آن دانش بیآموزند
لغت نامه دهخدا
(هَِ رُلْ عِ)
نزد اهل تحقیق، عبارت است از اعیان ممکنات. (کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
(دَ رُلْ عَ)
گروهی گفته اند این همان دیرالعذاری است. شابشتی گوید علث قریه ای است بر ساحل دجله در طرف مشرق آن نزدیک حظیره پایین تر از سامره این دیر مشرف بر دجله است از لحاظ طراوت و سرسبزی و زیبائی از بهترین دیرهاست آنگاه یاقوت اشعاری نقل میکند و میگوید از این اشعار برمی آید که دیرالعلث همان دیرالعذاری است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ظاهرالعلم
تصویر ظاهرالعلم
اعیان ممکنات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارالخلد
تصویر دارالخلد
جاوید کده جهان دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارالسلام
تصویر دارالسلام
آرامکده، پردیس، پایتخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارالسلخ
تصویر دارالسلخ
کشتارگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارالملک
تصویر دارالملک
پایتخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارالنعیم
تصویر دارالنعیم
ناز سرای بهشت سرای ناز و نعمت، بهشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دار العلوم
تصویر دار العلوم
دارالعلم: دانشگاه
فرهنگ لغت هوشیار
ستمگاه خانه ستم سرای ظالم (غالبا به شهر ها یا جاها یی که مردم یا فرمانروایان آن ستمگرند اطلاق شود) : (چون زدار الظلم شروان ناتوانیش یافتی شربت عدلش مصفا داری احسنت ای ملک) (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
جایی که در آن علوم عالی تدریس کنند دار العلوم مدرسه عالی دانشگاه، شهری که در آن حوزه علمیه دایر باشد (مانند قم نجف اصفهان شیراز)، کتابخانه
فرهنگ لغت هوشیار
جایی که در آن علوم عالی تدریس کنند دار العلوم مدرسه عالی دانشگاه، شهری که در آن حوزه علمیه دایر باشد (مانند قم نجف اصفهان شیراز)، کتابخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارالنعیم
تصویر دارالنعیم
((رُ نَّ))
بهشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دارالملک
تصویر دارالملک
((~. مُ))
پایتخت کشور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دارالسلام
تصویر دارالسلام
((رُ سَّ))
جای سلامت، پایتخت، بهشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دارالعلوم
تصویر دارالعلوم
((رُ لْ عُ))
جایی که در آن علوم عالی تدریس کنند، شهری که در آن حوزه علمیه دایر باشد، کتابخانه
فرهنگ فارسی معین
پاتخت، پایتخت، حکومت نشین، شاه نشین، عاصمه، همایون گاه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ارم، بهشت، پردیس، جنان، جنت، خلد، فردوس، مینو
متضاد: جحیم، دوزخ
فرهنگ واژه مترادف متضاد