جدول جو
جدول جو

معنی دارالامان - جستجوی لغت در جدول جو

دارالامان
جای امن و امان، جایی که در آن آرامش و آسودگی وجود داشته باشد
تصویری از دارالامان
تصویر دارالامان
فرهنگ فارسی عمید
دارالامان
کرمان و مولتان را گفته اند. (مسکوکات ایران رابینو ص 98)
هندوستان را نیز گفته اند. (تذکرۀ میخانه ص 323)
لغت نامه دهخدا
دارالامان
زنهار گاه
تصویری از دارالامان
تصویر دارالامان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دارالاماره
تصویر دارالاماره
سرای امیر، قصر فرمانروا، مقر فرماندار، ادارۀ حکومتی، شهری که والی یا امیر در آن اقامت دارد
فرهنگ فارسی عمید
(رُلْ اَ)
سرزمین هند را گفته اند. (مسکوکات ایران رابینو ص 98)
لغت نامه دهخدا
(رُلْ اِ رَ)
خانه امیر. حاکم نشین. ارگ. شهری که فرماندهی ایالت در آن است. مقر فرماندار: در هر جانب دارالاماره دیوانی مرتب. (ترجمه محاسن اصفهان ص 52)
لغت نامه دهخدا
(دَ رُرْ رُ م ما)
شهر بزرگی است با بازارهائی برای صحرانشینان بین رقه و خابور واقع است قافله هائی که از عراق بطرف شام در حرکتند در آنجا منزل میگیرند. (از معجم البلدان). رجوع به دیرالزور شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دار الامان
تصویر دار الامان
جای امن و امان جای سلامت
فرهنگ لغت هوشیار
دیوانخانه، میر سرا سرای امیر، شهری که امیر یا والی در آن اقامت دارد پایتخت کرسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارالاماره
تصویر دارالاماره
سرای امیر، شهر محل اقامت امیر یا سلطان
فرهنگ فارسی معین