جدول جو
جدول جو

معنی دارابجردی - جستجوی لغت در جدول جو

دارابجردی(جِ)
محمد دارایی متخلص به ’شاه’ که در دورۀصفویه میزیسته و مدتی در هند بوده و در هر علم کم وبیش آگاهی داشته است. نمونه ای از شعر او این است:
جهدی کن و در راه خدا پا بردار
زاد ره آخرت ز دنیا بردار
با دست تهی مرو بدرگاه کریم
آب از ساحل برای دریا بردار.
(تذکرۀ نصرآبادی ص 186)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(جِ)
مرسل یا برکه سلوام، در نزدیکی اورشلیم میباشد و آنرا شیلونیزگویند. (از قاموس کتاب مقدس). رجوع به سلوان شود
لغت نامه دهخدا
(گِ)
یکی از پنج کوره (شهرستان) ایالت فارس در قدیم ’خشکی فارس را در قدیم پنج کوره گرفته اند چون اردشیرخوره، واصطخر و دارابجرد و شاپورخوره و قبادخوره و در هر یک چند ولایت و شهر بوده و هست. و حدود آن کورها تا ولایت عراق عجم و خوزستان و لرستان شبانکاره و بحر فارس پیوسته است’. (نزهه القلوب حمداﷲ مستوفی چ لیدن ص 113). رجوع به دارابجرد و داراگرد شود
لغت نامه دهخدا