دارنده، (برهان) : دارندۀ تخت پادشاهی دارای سپیدی و سیاهی، نظامی، ، خداوند، مالک: لطیف کرم گستر کارساز که دارای خلق است و دانای راز، سعدی، ثوابت باشد ای دارای خرمن اگر رحمی کنی بر خوشه چینی، حافظ، دارای جهان نصرت دین خسرو کامل یحیی بن مظفر ملک عالم عادل، حافظ، ، در بردارنده، شامل: این خانه دارای پنج اتاق است، لای و دردی که در ته خم نشیند، (برهان) : ز می گر نباشد ز دارا کشم اگر چند سلطان داراوشم، عنصری، ، درو، درودن و درو کردن: بدان زایند مردم تا که میرند بدان کارندتا بکنند دارا، (فرهنگ اسدی)
دارنده، (برهان) : دارندۀ تخت پادشاهی دارای سپیدی و سیاهی، نظامی، ، خداوند، مالک: لطیف کرم گستر کارساز که دارای خلق است و دانای راز، سعدی، ثوابت باشد ای دارای خرمن اگر رحمی کنی بر خوشه چینی، حافظ، دارای جهان نصرت دین خسرو کامل یحیی بن مظفر ملک عالم عادل، حافظ، ، در بردارنده، شامل: این خانه دارای پنج اتاق است، لای و دردی که در ته خم نشیند، (برهان) : ز می گر نباشد ز دارا کشم اگر چند سلطان داراوشم، عنصری، ، درو، درودن و درو کردن: بدان زایند مردم تا که میرند بدان کارندتا بکنند دارا، (فرهنگ اسدی)
فرزند قابوس وشمگیر پادشاه معروف آل زیار بوده و پس از شکست و درگذشت پدرش قابوس، بنا بنوشتۀ صاحب کتاب حبیب السیر بخدمت امیران سامانی درآمده است، رجوع به حبیب السیر ج 2 ص 367 شود، اما به نوشتۀ ابوالفضل بیهقی وی به عنوان نوا و گروگان در دیار غزنویان می زیسته است یا داریوش بزرگ نخستین پادشاه سلسلۀ هخامنشی است که به این نام خوانده شده و نباید او رابا دارای اکبر که بدست اسکندر کشته شد، اشتباه کرد، او همان داریوش اول است، رجوع به داریوش اول شود فرزند اردوان سوم پادشاه اشکانی است که در جنگ او با رومیان مقرر شد که همین دارا را برای تجدید مودت و دوستی میان دو کشور به روم فرستند، رجوع به ایران باستان پیرنیا ج 3 ص 2047 شود
فرزند قابوس وشمگیر پادشاه معروف آل زیار بوده و پس از شکست و درگذشت پدرش قابوس، بنا بنوشتۀ صاحب کتاب حبیب السیر بخدمت امیران سامانی درآمده است، رجوع به حبیب السیر ج 2 ص 367 شود، اما به نوشتۀ ابوالفضل بیهقی وی به عنوان نوا و گروگان در دیار غزنویان می زیسته است یا داریوش بزرگ نخستین پادشاه سلسلۀ هخامنشی است که به این نام خوانده شده و نباید او رابا دارای اکبر که بدست اسکندر کشته شد، اشتباه کرد، او همان داریوش اول است، رجوع به داریوش اول شود فرزند اردوان سوم پادشاه اشکانی است که در جنگ او با رومیان مقرر شد که همین دارا را برای تجدید مودت و دوستی میان دو کشور به روم فرستند، رجوع به ایران باستان پیرنیا ج 3 ص 2047 شود
اسپهبد مجدالدین دارا پادشاه دیلمان است و در نیمۀ دوم قرن ششم هجری می زیست و از امیران گمنام آنروزگار بوده است، رجوع به مازندران و استرآباد رابینو، ترجمه وحید مازندرانی ص 196 شود دارا پسر رستم شروین سیزدهمین اسپهبد تبرستان در دوران نخستین فرمانروایی آل باوند که در قرن چهارم میزیسته است، (معجم الانساب ج 2 ص 286)
اسپهبد مجدالدین دارا پادشاه دیلمان است و در نیمۀ دوم قرن ششم هجری می زیست و از امیران گمنام آنروزگار بوده است، رجوع به مازندران و استرآباد رابینو، ترجمه وحید مازندرانی ص 196 شود دارا پسر رستم شروین سیزدهمین اسپهبد تبرستان در دوران نخستین فرمانروایی آل باوند که در قرن چهارم میزیسته است، (معجم الانساب ج 2 ص 286)
شهری است که تیرداد اول پادشاه اشکانی ساخته بود. ’از کارهای او (تیرداد بنای شهر جدیدی است که ژوستن گوید: دارا نام داشت و در کوه زاپا ارته نن واقع بود... این شهر رااز هر طرف کوههایی که شیب های تند داشت احاطه میکرد. خود شهر در جلگه ای واقع بود که حاصلخیزیش را بسیار ستوده اند. بعضی از نویسندگان رومی نام این شهر را داریوم ضبط کرده اند. (ایران باستان ج 3 ص 2207 و 2208) (مازندران و استرآباد ترجمه وحید مازندرانی ص 217) شهر کوچکی بوده است دربین النهرین (عراق)، صاحب حدود العالم در بخش ’سخن اندر ناحیت جزیره (بین النهرین) و شهرهای وی’ گوید، ’ ... دارا شهرکی است بر دامن کوه و اندر وی آبهای روان بسیار’، (حدود العالم چ سیدجلال الدین طهرانی ص 91)
شهری است که تیرداد اول پادشاه اشکانی ساخته بود. ’از کارهای او (تیرداد بنای شهر جدیدی است که ژوستن گوید: دارا نام داشت و در کوه زاپا اُرِته نُن واقع بود... این شهر رااز هر طرف کوههایی که شیب های تند داشت احاطه میکرد. خود شهر در جلگه ای واقع بود که حاصلخیزیش را بسیار ستوده اند. بعضی از نویسندگان رومی نام این شهر را داریوم ضبط کرده اند. (ایران باستان ج 3 ص 2207 و 2208) (مازندران و استرآباد ترجمه وحید مازندرانی ص 217) شهر کوچکی بوده است دربین النهرین (عراق)، صاحب حدود العالم در بخش ’سخن اندر ناحیت جزیره (بین النهرین) و شهرهای وی’ گوید، ’ ... دارا شهرکی است بر دامن کوه و اندر وی آبهای روان بسیار’، (حدود العالم چ سیدجلال الدین طهرانی ص 91)
قصبۀ مرکزی شهرستان فریدن و بطور مستقیم در صد و بیست هزارگزی شمال باختری اصفهان واقع شده، خلاصه مشخصات و مشخصات جغرافیایی آن بشرح زیر است: طول: پنجاه درجه و 24 دقیقه و سی ثانیه خاوری از نصف النهار گرینویچ، عرض: 32درجه و 58 دقیقه و سی ثانیه شمالی، ارتفاع از سطح دریا 2130 گز، بنابراین 546 گز از اصفهان مرتفعتر است، اختلاف ساعت با تهران 4 دقیقه و بیست ثانیه، مسافت تا اصفهان (مرکز استان) از راه شوسه نجف آباد - دامنه صد و بیست هزار گز و تا خوانسار چهل و پنج هزار گز است، موقعیت طبیعی: قصبۀ داران در جلگه ای سبز و خرم که میان دو کوه از شمال بکوه باغ بالا و از جنوب بکوه هرمودر محدود است واقع شده، طول قصبه هزار و دویست و عرض آن در حدود هزار گز و بطور تقریب دارای هزار و دویست خانه است، هوای قصبه بواسطه ارتفاع زیاد سردسیر و در تابستان معتدل است، راههای داران در فصل زمستان مسدود میشوند، آب آشامیدنی و آب زراعتی قصبه ازرود خانه داران و پانزده رشته قنات که دارای آب مشروب بسیار خوب و گوارائی است تأمین میشود، وضع بناهای قصبه بجز چند ساختمان که بطرز شهری ساخته شد بقیه گلی و قدیمی است، قصبۀ داران دارای یک خیابان تسطیح نشده شمالی جنوبی است که ادارات دولتی و دکاکین که در حدود صد و ده باب است در مسیر این خیابان واقع شده اند، روشنایی قصبه از چراغهای نفتی است ولی در نظر است یک کار خانه برق احداث شود، جمعیت قصبه در حدود دو هزار و هفتصد تن است، شغل اهالی قصبه: زراعت و گله داری و کسب و صنایع دستی محلی، قالی و جاجیم و گلیم بافی، محصول عمده: غلات، حبوبات و میوه جات و دارای یک باب دبیرستان و دو دبستان میباشد، تفرج گاه اهالی قصبه مزارع و باغات اطراف قصبه است، قصبۀ داران دارای ادارت دولتی: فرهنگ، ژاندارمری، دارایی، کشاورزی، پست و تلگراف و تلفن، بهداری، فرمانداری، دادگاه، آمار و ثبت میباشد، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ص 84)
قصبۀ مرکزی شهرستان فریدن و بطور مستقیم در صد و بیست هزارگزی شمال باختری اصفهان واقع شده، خلاصه مشخصات و مشخصات جغرافیایی آن بشرح زیر است: طول: پنجاه درجه و 24 دقیقه و سی ثانیه خاوری از نصف النهار گرینویچ، عرض: 32درجه و 58 دقیقه و سی ثانیه شمالی، ارتفاع از سطح دریا 2130 گز، بنابراین 546 گز از اصفهان مرتفعتر است، اختلاف ساعت با تهران 4 دقیقه و بیست ثانیه، مسافت تا اصفهان (مرکز استان) از راه شوسه نجف آباد - دامنه صد و بیست هزار گز و تا خوانسار چهل و پنج هزار گز است، موقعیت طبیعی: قصبۀ داران در جلگه ای سبز و خرم که میان دو کوه از شمال بکوه باغ بالا و از جنوب بکوه هرمودر محدود است واقع شده، طول قصبه هزار و دویست و عرض آن در حدود هزار گز و بطور تقریب دارای هزار و دویست خانه است، هوای قصبه بواسطه ارتفاع زیاد سردسیر و در تابستان معتدل است، راههای داران در فصل زمستان مسدود میشوند، آب آشامیدنی و آب زراعتی قصبه ازرود خانه داران و پانزده رشته قنات که دارای آب مشروب بسیار خوب و گوارائی است تأمین میشود، وضع بناهای قصبه بجز چند ساختمان که بطرز شهری ساخته شد بقیه گلی و قدیمی است، قصبۀ داران دارای یک خیابان تسطیح نشده شمالی جنوبی است که ادارات دولتی و دکاکین که در حدود صد و ده باب است در مسیر این خیابان واقع شده اند، روشنایی قصبه از چراغهای نفتی است ولی در نظر است یک کار خانه برق احداث شود، جمعیت قصبه در حدود دو هزار و هفتصد تن است، شغل اهالی قصبه: زراعت و گله داری و کسب و صنایع دستی محلی، قالی و جاجیم و گلیم بافی، محصول عمده: غلات، حبوبات و میوه جات و دارای یک باب دبیرستان و دو دبستان میباشد، تفرج گاه اهالی قصبه مزارع و باغات اطراف قصبه است، قصبۀ داران دارای ادارت دولتی: فرهنگ، ژاندارمری، دارایی، کشاورزی، پست و تلگراف و تلفن، بهداری، فرمانداری، دادگاه، آمار و ثبت میباشد، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ص 84)
رب آب است که پرورنده و رب النوع خوانند، (برهان)، کرّوفرّ و شأن و شوکت و خودنمائی، (برهان)، و به این معنی مصحف ’دارات’ است، (حاشیۀ برهان)، رجوع به دارای گونه و دارای شود، میرآب که دارنده آب باشد، (لغات محلی شوشتر خطی)
رَب آب است که پرورنده و رب النوع خوانند، (برهان)، کرّوفرّ و شأن و شوکت و خودنمائی، (برهان)، و به این معنی مصحف ’دارات’ است، (حاشیۀ برهان)، رجوع به دارای گونه و دارای شود، میرآب که دارنده آب باشد، (لغات محلی شوشتر خطی)
جمع داره که در عربی به معنی قبیله، محل، و زمین وسیع میان کوهستانها، و حلقه و هالۀماه است، دارات العرب جاهایی است در شهرهای عرب مانند داره جلجل و داره رفرف که تمام آنها در قاموس گرد آورده شده است، (اقرب الموارد)، رجوع به داره شود
جمع داره که در عربی به معنی قبیله، محل، و زمین وسیع میان کوهستانها، و حلقه و هالۀماه است، دارات العرب جاهایی است در شهرهای عرب مانند داره جلجل و داره رفرف که تمام آنها در قاموس گرد آورده شده است، (اقرب الموارد)، رجوع به داره شود
دهی از دهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور 27 هزارگزی باختر چگنۀ بالا، کوهستانی، معتدل و دارای 1043 تن سکنه، آب مشروب از قنات، محصول عمده آنجا غلات، شغل اهالی زراعت، کرباس بافی، راه آن اتومبیل رو، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 - ص 159) دهی از دهستان ابرغان بخش مرکزی شهرستان سراب 28هزارگزی راه شوسۀ سراب به تبریز، جلگه، معتدل، سکنۀ آن 1405 تن است، آب از نهر و چاه، محصول آنجا غلات و حبوبات، شغل اهالی زراعت، گله داری، راه مالرو، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ص 204)
دهی از دهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور 27 هزارگزی باختر چگنۀ بالا، کوهستانی، معتدل و دارای 1043 تن سکنه، آب مشروب از قنات، محصول عمده آنجا غلات، شغل اهالی زراعت، کرباس بافی، راه آن اتومبیل رو، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 - ص 159) دهی از دهستان ابرغان بخش مرکزی شهرستان سراب 28هزارگزی راه شوسۀ سراب به تبریز، جلگه، معتدل، سکنۀ آن 1405 تن است، آب از نهر و چاه، محصول آنجا غلات و حبوبات، شغل اهالی زراعت، گله داری، راه مالرو، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ص 204)
دستور داراب نام یکی از پارسیان هند است که آنکتیل دوپرون برای آموختن اوستا و فرهنگ ایران باستان از سال 1758 تا 1761 در حقیقت شاگرد او بوده است، (فرهنگ ایران باستان پورداود ص 20 - 21) داراب پسر ارفحشد یکی از حکام جزء در سیستان و بقول نویسندۀ مجمل التواریخ و القصص یکی از پادشاهان عجم بوده است، رجوع به مجمل التواریخ و القصص بتصحیح مرحوم بهار ص 520 شود دارای اکبر، (برهان)، رجوع به دارا و داریوش شود، داراب نام دخترزادۀ مهین بهمن هم هست، (برهان)، پسر بهمن از همای، رجوع به شاهنامۀ فردوسی پادشاهی داراب شود
دستور داراب نام یکی از پارسیان هند است که آنکتیل دوپرون برای آموختن اوستا و فرهنگ ایران باستان از سال 1758 تا 1761 در حقیقت شاگرد او بوده است، (فرهنگ ایران باستان پورداود ص 20 - 21) داراب پسر ارفحشد یکی از حکام جزء در سیستان و بقول نویسندۀ مجمل التواریخ و القصص یکی از پادشاهان عجم بوده است، رجوع به مجمل التواریخ و القصص بتصحیح مرحوم بهار ص 520 شود دارای اکبر، (برهان)، رجوع به دارا و داریوش شود، داراب نام دخترزادۀ مهین بهمن هم هست، (برهان)، پسر بهمن از همای، رجوع به شاهنامۀ فردوسی پادشاهی داراب شود