- دادگر
- عادل
معنی دادگر - جستجوی لغت در جدول جو
- دادگر
- عادل
- دادگر
- داد دهنده، عادل، داد گیرنده، باری تعالی
- دادگر ((گَ))
- داددهنده، عادل، یکی از صفات باری تعالی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عدل، احقاق، عدالت
عمل دادگر عدالت، حکومت به عدل و داد
عمل دادگر، حکم کردن به عدل و داد
قاضی، منصف
نجار، چوب تراش
داغ کننده، گرم کننده
قاضی، خدای تعالی
عادل، دادگر
دادگر، عادل، کنایه از قاضی
کسی که کورۀ آجرپزی یا سفال پزی دارد، کوره پز
داد دهنده، دادگر، عادل، بخشاینده، آفریننده، آفریدگار، برای مثال جز این بت که هر صبح از این جا که هست / برآرد به یزدان دادار دست (سعدی۱ - ۱۷۹)
یکی از نام ها و صفات باری تعالی،برای مثال هرآن کس که داند که دادار هست / نباشد مگر پاک و یزدان پرست (فردوسی - ۶/۲۲۵) ، هنوزت اجل دست خواهش نبست / برآور به درگاه دادار دست (سعدی۱ - ۱۹۱)
یکی از نام ها و صفات باری تعالی،
آنکه داد مظلوم از ظالم بستاند، داد گیرنده، انتقام گیرنده
آنکه دیوار سازد بنا: نارون درختی باشد سخت و بیشتر راست بالا و چوباو از سختی که بود بیشتر بدست افزار لادگران کنند
آفریننده، بخشاینده
برادر، دوست
برادر، برای مثال از پدر چون خواستندش دادران / تا برندش سوی صحرا یک زمان (مولوی - ۹۵۲) ، دوست صمیمی که مانند برادر باشد، برای مثال تلخ خواهی کرد بر ما عمر ما / کی بر این می دارد ای دادر تو را؟ (مولوی - ۱۰۰۴)
دادگر
دادر آسمان: خدای تعالی
دادگر
دادر آسمان: خدای تعالی
عادلانه، عدالت، منصفانه
نا عدالتی، بی عدالتی
ظلم ستم تعدی مقابل دادگری
ستمگر و متعدی و ظالم، جفا کار، ستم پیشه، نادادگر
یاری رسان
بی عدالتی
ظلم، ستم، تعدی، بی قانونی
ستمگر، ظالم، جبّار، ستمکار، گرداس، جائر، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه، جان آزار، جایر، جفاجو، جفاگر، دژآگاه، مردم گزا، پر جفا، پر جور، استمگر
بیدادگر، ستمگر، ظالم، جبّار، ستمکار، گرداس، جائر، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه، جان آزار، جایر، جفاجو، جفاگر، دژآگاه، مردم گزا، پر جفا، پر جور، استمگر