در زبان عامه برادر، (ظاهراً ترکی است)، خطابی که برادران و خواهران کهتر برادر مهتر را کنند و گاه تفخیم را ’خان داداش’ گویند، خطابی مرد را آنگاه که نام وی ندانند، خطابی مخاطب مرد را قصد تحقیری علی الظاهر
در زبان عامه برادر، (ظاهراً ترکی است)، خطابی که برادران و خواهران کهتر برادرِ مهتر را کنند و گاه تفخیم را ’خان داداش’ گویند، خطابی مرد را آنگاه که نام وی ندانند، خطابی مخاطب مرد را قصد تحقیری علی الظاهر
داد دهنده، دادگر، عادل، بخشاینده، آفریننده، آفریدگار، برای مثال جز این بت که هر صبح از این جا که هست / برآرد به یزدان دادار دست (سعدی۱ - ۱۷۹) یکی از نام ها و صفات باری تعالی، برای مثال هرآن کس که داند که دادار هست / نباشد مگر پاک و یزدان پرست (فردوسی - ۶/۲۲۵)، هنوزت اجل دست خواهش نبست / برآور به درگاه دادار دست (سعدی۱ - ۱۹۱)
داد دهنده، دادگر، عادل، بخشاینده، آفریننده، آفریدگار، برای مِثال جز این بت که هر صبح از این جا که هست / برآرد به یزدانِ دادار دست (سعدی۱ - ۱۷۹) یکی از نام ها و صفات باری تعالی، برای مِثال هرآن کس که داند که دادار هست / نباشد مگر پاک و یزدان پرست (فردوسی - ۶/۲۲۵)، هنوزت اجل دست خواهش نبست / برآور به درگاه دادار دست (سعدی۱ - ۱۹۱)