- دادا
- کنیز، کنیزکی که فرزندان کسی را خدمت کند
معنی دادا - جستجوی لغت در جدول جو
- دادا
- خدمتکار، کنیز، کسی که نگهداری از فرزندان را به عهده دارد
- دادا
- برادر، داداش، خدمتکاری که وظیفۀ مراقبت از کودکان را بر عهده دارد، دایه، دده،
برای مثال بیرون پر ازین طفلی ما را برهان ای جان / از منت هر دادو وز محنت هر دادا (مولوی۲ - ۱۴۶۴)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برادر
عادل، دادگر
داد دهنده، دادگر، عادل، بخشاینده، آفریننده، آفریدگار، برای مثال جز این بت که هر صبح از این جا که هست / برآرد به یزدان دادار دست (سعدی۱ - ۱۷۹)
یکی از نام ها و صفات باری تعالی،برای مثال هرآن کس که داند که دادار هست / نباشد مگر پاک و یزدان پرست (فردوسی - ۶/۲۲۵) ، هنوزت اجل دست خواهش نبست / برآور به درگاه دادار دست (سعدی۱ - ۱۹۱)
یکی از نام ها و صفات باری تعالی،
برادر
آفریننده، بخشاینده
کژ رفتار شوره پشت
بداخلاق، بدخو
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
مالدار، ثروتمند، از نامهای خداوند، صورت دیگری از داراب و داریوش، نام پادشاه کیانی در شاهنامه و منظومه نظامی
فهیم
واجد، متمول
اعطا
اکاحه
افسوس، آه
بشود (دعا) : (نه آرام بادا شما را نه خواب مگر ساختن کین افراسیاب) (فردوسی)
دارنده، چیزدار، ثروتمند
جوجادو از گیاهان
مبذول، بخشیده، عطا کرده
ترکی دادا پارسی بنده خانه زاد انگلیسی فاژ (فاق)، رفک (قرنیز) غلام (عموما)، هر غلامی که از کودکی خدمت کسی را کرده باشد (خصوصا)
تسلیم کردن چیزی را، بذل، ارزانی داشتن چیزی را به کسی
داننده، عالم، شاعر، کاتب
پارسی تازی گشته بازی دام گونه ای شتر رنگ که سد خانه سپید و سیاه و مهره های سنگی دارد
ترکی ک پیر بنده (پیر غلام)
برادر، دوست
کنیزک
غار، کوه، دره
دارنده، چیزدار، مال دار، ثروتمند
دادا، دادک، خدمتکار پیر، پیرغلام، للیه، برای مثال بیرون پر ازاین طفلی ما را برهان ای جان / از منت هر دادو وز غصۀ هر دادا (مولوی - ۱۴۶۴)
برادر، برای مثال از پدر چون خواستندش دادران / تا برندش سوی صحرا یک زمان (مولوی - ۹۵۲) ، دوست صمیمی که مانند برادر باشد، برای مثال تلخ خواهی کرد بر ما عمر ما / کی بر این می دارد ای دادر تو را؟ (مولوی - ۱۰۰۴)
دادگر
دادر آسمان: خدای تعالی
دادگر
دادر آسمان: خدای تعالی