بسیار، زیاد، فراوان، به طور فراوان، غزیر، درغیش، به غایت، مفرط، موفّر، بی اندازه، موفور، معتدٌ به، عدیده، کثیر، اورت، جزیل، وافر، متوافر زمانی زیاد، چندان
بِسیار، زیاد، فراوان، به طور فراوان، غَزیر، دَرغیش، بِه غایَت، مُفرِط، مُوَفَّر، بی اَندازِه، مَوفور، مُعتَدٌ بِه، عَدیدِه، کَثیر، اُوِرت، جَزیل، وافِر، مُتَوافِر زمانی زیاد، چندان
بینی که مخاط و خلم از آن روان باشد. (ناظم الاطباء). کسی را گویند که پیوسته آب غلیظ از بینی او روان باشد. (برهان قاطع) : بینی خلن چو میش دارد صدگرگ درونش بیش دارد. آغاجی
بینی که مخاط و خلم از آن روان باشد. (ناظم الاطباء). کسی را گویند که پیوسته آب غلیظ از بینی او روان باشد. (برهان قاطع) : بینی خلن چو میش دارد صدگرگ درونش بیش دارد. آغاجی
بسیار. بس. فراوان. بغایت. بی نهایت. (ناظم الاطباء). بسیار مطلق. (یادداشت مؤلف). این کلمه به این معنی مستعمل قدماء نبوده است و اصل آن از ’خیل’ بمعنی گروه اسبان و سواران و یاءوحدت است و عبارت ’اندک اندک خیلی گردد و قطره قطره سیلی’ در گلستان سعدی بهمین معنی است نه بمعنی بسیار که امروز مصطلح است. (یادداشت مؤلف) : ابرغم دیشب گذاری بر من بیمار کرد بر سرم خیلی ستاد و گریۀ بسیار کرد. حمیدی (از آنندراج). - امثال: خیلی آب می بردتا این کار بشود، یعنی چندین امر در این میان واقع میشود تا این کار انجام شود و این مثل در مقام تعذر و غرابت امری است. چون یافتند مردم دیده سراغ تو این خیلی آب برد که بردند پی در آب. نعمت خان عالی (از آنندراج). - خیلی خوب، بسیار خوب. بسیار عالی. بسیار نیکو. - خیلی دست داشتن در جائی، بسیار یار و رفیق داشتن. خیلی همراه و مرید داشتن. - خیلی دست داشتن در کاری، ماهربودن و متبحر بودن در آن. - خیلی زود، بسیار زود. مقابل خیلی دیر. ، مدتی. (ناظم الاطباء)
بسیار. بس. فراوان. بغایت. بی نهایت. (ناظم الاطباء). بسیار مطلق. (یادداشت مؤلف). این کلمه به این معنی مستعمل قدماء نبوده است و اصل آن از ’خیل’ بمعنی گروه اسبان و سواران و یاءوحدت است و عبارت ’اندک اندک خیلی گردد و قطره قطره سیلی’ در گلستان سعدی بهمین معنی است نه بمعنی بسیار که امروز مصطلح است. (یادداشت مؤلف) : ابرغم دیشب گذاری بر من بیمار کرد بر سرم خیلی ستاد و گریۀ بسیار کرد. حمیدی (از آنندراج). - امثال: خیلی آب می بردتا این کار بشود، یعنی چندین امر در این میان واقع میشود تا این کار انجام شود و این مثل در مقام تعذر و غرابت امری است. چون یافتند مردم دیده سراغ تو این خیلی آب برد که بردند پی در آب. نعمت خان عالی (از آنندراج). - خیلی خوب، بسیار خوب. بسیار عالی. بسیار نیکو. - خیلی دست داشتن در جائی، بسیار یار و رفیق داشتن. خیلی همراه و مرید داشتن. - خیلی دست داشتن در کاری، ماهربودن و متبحر بودن در آن. - خیلی زود، بسیار زود. مقابل خیلی دیر. ، مدتی. (ناظم الاطباء)
منجک گیاهی از خانواده میخک فرانسوی منجک گیاهی از خانواده میخک گیاهی است زینتی از تیره میخک که برخی گونه هایش یکساله و برخی دو ساله و برخی پایا می باشند. برگهایش متقابل و گل آذینش گرزن و میوه اش به شکل کپسولی یک خانه یی است. در حدود 300 گونه از این گاه شناخته شده که متعلق به نیمکره شمالی می باشد، ریشه برخی از گونه های سیلن مورد استفاده طبی قرار می گرفته است علوک طریراش
منجک گیاهی از خانواده میخک فرانسوی منجک گیاهی از خانواده میخک گیاهی است زینتی از تیره میخک که برخی گونه هایش یکساله و برخی دو ساله و برخی پایا می باشند. برگهایش متقابل و گل آذینش گرزن و میوه اش به شکل کپسولی یک خانه یی است. در حدود 300 گونه از این گاه شناخته شده که متعلق به نیمکره شمالی می باشد، ریشه برخی از گونه های سیلن مورد استفاده طبی قرار می گرفته است علوک طریراش
یکی از سازهای زهی که میتواند آهنگهای حساس و هیجان انگیز را اجرا کند. این ساز در اصل شرقی بوده و بعد از جنگهای صلیبی بار و پا رفته است. ویولون را باین شکل و هیئت ابتدا در ایتالیا ساخته اند. ساز مذکور دارای چهار سیم (می) (می) (لا) (ر) و (سل) است و بدو طریق نواخته میشود. یکی بوسیله طریقه آرشه یی و دیگر پیتسیکاتو که نواختن باضربات انگشت است و مورد اخیر استثنایی است. ته ویولون بهنگام نواختن در زیر چانه چپ قرا میگیرد
یکی از سازهای زهی که میتواند آهنگهای حساس و هیجان انگیز را اجرا کند. این ساز در اصل شرقی بوده و بعد از جنگهای صلیبی بار و پا رفته است. ویولون را باین شکل و هیئت ابتدا در ایتالیا ساخته اند. ساز مذکور دارای چهار سیم (می) (می) (لا) (ر) و (سل) است و بدو طریق نواخته میشود. یکی بوسیله طریقه آرشه یی و دیگر پیتسیکاتو که نواختن باضربات انگشت است و مورد اخیر استثنایی است. ته ویولون بهنگام نواختن در زیر چانه چپ قرا میگیرد