- خیسانیدن
- خیسانید خیساند خواهد خیسانید بخیسان خیساننده خیسانیده) ترکردن مرطوب ساختن
معنی خیسانیدن - جستجوی لغت در جدول جو
- خیسانیدن ((دَ))
- تر کردن، مرطوب ساختن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خیس شده مرطوب
جهاندن بجست وا داشتن، از زمین بلند کردن و سر پا نگاهداشتن کسی را، لغزاندن
خیز دادن، جهاندن، کسی را از زمین بلند کردن و به حالت ایستاده درآوردن
وادار به لیسیدن کردن
تر نهادن، خیس کردن
خیس کردن چیزی برای آنکه آب را به خود بکشد
Drench
промокать
durchnässen
змочити
przemoczyć
encharcar
inzuppare
empapar
tremper
doorweken
ทำให้เปียก
membasahi
भीगाना
להרטיב
ずぶ濡れにする
ıslatmak
kupaamsha
ভিজিয়ে ফেলা
بھیگانا
پژمرده کردن از غم بخسانیدن
تهدید
چیزی را بچیزی چسبانیدن، خود را بکسی وابستن
بایستادن وا داشتن وادار کردن بقیام، نصب کردن، متوقف کردن