دهی است از دهستان ییلان بخش حومه شهرستان سنندج، واقع در 12 هزارگزی جنوب خاوری سنندج و 5 هزارگزی جنوب شوسۀ سنندج بهمدان. سکنه 500 تن. آب آن از چشمه و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان ییلان بخش حومه شهرستان سنندج، واقع در 12 هزارگزی جنوب خاوری سنندج و 5 هزارگزی جنوب شوسۀ سنندج بهمدان. سکنه 500 تن. آب آن از چشمه و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
خیاره. گزیده. مقابل رذاله. (یادداشت مؤلف). هر چیز بسیار ظریف و لطیف و گزیده. (ناظم الاطباء) : غلامان (غازی) را بوثاق آوردند... و سلطان ایشان را پیش خواست و هر چه خیاره تر بود بوثاق فرستاد. (تاریخ بیهقی). هر غلامی که خیاره تر بود نبشته آمد و آن غلامان خاصه تر نیکوروی خویش را باز گفت. (تاریخ بیهقی). سواری از دیوسواران خویش نامزد کرد با سه اسب خیاره خویش. (تاریخ بیهقی). غلامی هفتاد ترک خیاره بدست آمدند و جدا کردند تا بدرگاه عالی فرستند. (تاریخ بیهقی). دهر به پرویزن زمانه فرو بیخت مردم را چه خیاره و چه رذاله. ناصرخسرو. فلک روغنگری گشته ست بر ما بکار خویش در جلد و خیاره. ناصرخسرو. و رسول فرستاد سوی امیرمحمود که اگر این عزم را بیفکنی و سوی تانیسر نشوی پنجاه فیل خیاره بدهم. (زین الاخبار گردیزی). پس کیسه کیسه راند ز راه و خره خره آن ناقد خیاره کز او ده بیک خیار. سوزنی. - خیاره کردن، برگزیدن. یکه چین کردن: و درمیان این دو تن را خیاره کرده بود. (تاریخ بیهقی). فرو فرستاد از بهر عون نصرت دین خیاره کرد سپاهی ز لشکر جرار. مسعودسعد
خیاره. گزیده. مقابل رذاله. (یادداشت مؤلف). هر چیز بسیار ظریف و لطیف و گزیده. (ناظم الاطباء) : غلامان (غازی) را بوثاق آوردند... و سلطان ایشان را پیش خواست و هر چه خیاره تر بود بوثاق فرستاد. (تاریخ بیهقی). هر غلامی که خیاره تر بود نبشته آمد و آن غلامان خاصه تر نیکوروی خویش را باز گفت. (تاریخ بیهقی). سواری از دیوسواران خویش نامزد کرد با سه اسب خیاره خویش. (تاریخ بیهقی). غلامی هفتاد ترک خیاره بدست آمدند و جدا کردند تا بدرگاه عالی فرستند. (تاریخ بیهقی). دهر به پرویزن زمانه فرو بیخت مردم را چه خیاره و چه رذاله. ناصرخسرو. فلک روغنگری گشته ست بر ما بکار خویش در جلد و خیاره. ناصرخسرو. و رسول فرستاد سوی امیرمحمود که اگر این عزم را بیفکنی و سوی تانیسر نشوی پنجاه فیل خیاره بدهم. (زین الاخبار گردیزی). پس کیسه کیسه راند ز راه و خره خره آن ناقد خیاره کز او ده بیک خیار. سوزنی. - خیاره کردن، برگزیدن. یکه چین کردن: و درمیان این دو تن را خیاره کرده بود. (تاریخ بیهقی). فرو فرستاد از بهر عون نصرت دین خیاره کرد سپاهی ز لشکر جرار. مسعودسعد
هر جرم آسمانی که در مداری بیضی شکل می چرخد، از خود روشنایی ندارند و از ستارۀ خود کسب نور می کند، سیاراتی که به دور خورشید می گردند به ترتیب فاصلۀ از خورشید عبارتند از عطارد یا تیر، زهره یا ناهید، زمین، مریخ یا بهرام، مشتری یا برجیس، زحل یا کیوان، اورانوس، نپتون و پلوتون، سیار، کاروان، قافله
هر جرم آسمانی که در مداری بیضی شکل می چرخد، از خود روشنایی ندارند و از ستارۀ خود کسب نور می کند، سیاراتی که به دور خورشید می گردند به ترتیب فاصلۀ از خورشید عبارتند از عطارد یا تیر، زهره یا ناهید، زمین، مریخ یا بهرام، مشتری یا برجیس، زحل یا کیوان، اورانوس، نپتون و پلوتون، سَیار، کاروان، قافله