- خیاره
- هر چیز لطیف و ظریف و برگزیده منتخب
معنی خیاره - جستجوی لغت در جدول جو
- خیاره
- گزیده، پسندیده، انتخاب شده. گزینه
- خیاره ((رِ))
- هرچیز لطیف و ظریف و برگزیده، منتخب
- خیاره
- شیار برجستۀ عمودی یا مارپیچ روی ستون های استوانه ای ساختمان ها
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بوته
جنبنده، هرباسپ
مسیتارش
دفتر حساب
پرده نشینی
اندک، کم، قلیل
مزد نگهبانی، پیمان، زینهار (امان)، نگهبانی
تره سبز
دور ریختنی، فرومایه (خشار برابربا رفته یا روفته و پیراسته پارسی است)
گمراهی ویزار ویزایش زیانمندی، گمراهی
میکده
خوردنی، طعامی که مقوی بدن شود، در ترکیب بمعنی (خوارنده) (خورنده) آید: شرابخواره میخواره
سبکی، خواری
درزیگری دوخت و دوز
ورم و دملی بشکل خیار که در غده های لنفاوی کشاله ران ظاهر شود و تولید درد کند
پندار، همدیس (شبح)
ستارگان هفتگانه، و کاروان
جست و چالاک، چابک و زرنگ، برای مثال فلک روغنگری گشته ست بر ما / به کار خویش در جلد و خباره (ناصر خسرو - ۴۶۰)
کم، اندک مثلاً در مدتی خجاره
اواره، دفتری که در آن اقلام درآمد و هزینه و حساب های مالیاتی را ثبت می کردند، دفتر حساب دیوانی، دیوان خانه، اوار، اوارجه
هواپیما، طیار، نوعی کشتی تندرو، پرنده
هر جرم آسمانی که در مداری بیضی شکل می چرخد، از خود روشنایی ندارند و از ستارۀ خود کسب نور می کند، سیاراتی که به دور خورشید می گردند به ترتیب فاصلۀ از خورشید عبارتند از عطارد یا تیر، زهره یا ناهید، زمین، مریخ یا بهرام، مشتری یا برجیس، زحل یا کیوان، اورانوس، نپتون و پلوتون، سیار، کاروان، قافله
گیاهی که ساقۀ راست و بلند نداشته باشد و شاخه های آن روی زمین بیفتد مانند بوتۀ کدو، خربزه، خیار و مانند آن
جلونک، جلنگ، چلونک، بیاج،
بوته
جلونک، جلنگ، چلونک، بیاج،
بوته
النگو، دستبند، حلقه ای که به مچ دست می بندند، یارج، سوار، دستینه، ورنجن، دست برنجن، اورنجن، یاره، آورنجن، دستیاره، برنجن
کشتی سریع تیز رو، هواپیما
((بَ رَ یا رِ))
فرهنگ فارسی معین
گیاهی که ساقه بلند و مستقیم ندارد و شاخه های آن روی زمین افتد مانند کدو، خربزه و غیره، بوته