- خیار
- میوه ای سبز و دراز و درشت که آنرا خام می خورند بوته آن دارای ساقه های نرم و سست و برگهای دندانه دار و گلهای زرد و بر سه قسم است خیار بالنگ و چنبر و درختی
معنی خیار - جستجوی لغت در جدول جو
- خیار
- میوه ای سبز، کشیده و معطر، با تخم های سبز روشن در وسط، بوتۀ این میوه که دارای ساقه های نرم و سست، برگ های دندانه دار و گل های زرد می باشد
اختیار فسخ یا برهم زدن یا تنفیذ معامله یا عقد، برگزیده
- خیار
- اختیار داشتن، داشتن اختیار برای بر هم زدن معامله یا قرارداد، برگزیده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هر چیز لطیف و ظریف و برگزیده منتخب
ورم و دملی بشکل خیار که در غده های لنفاوی کشاله ران ظاهر شود و تولید درد کند
گزیده، پسندیده، انتخاب شده. گزینه
ضایعۀ تورم غده های لنفاوی به ویژه در کشالۀ ران یا زیر بغل که در اثر بیماری هایی مانند طاعون ایجاد می شود که بسیار دردناک است
شیار برجستۀ عمودی یا مارپیچ روی ستون های استوانه ای ساختمان ها
نیکو کاران
خیّرها، نیکوکاران، کریمان، جمع واژۀ خیّر
جمع خیر، نیکان، برگزیدگان
جنبنده
پندار، گمان
جامه دوز، دوزنده
سامان
صنعت
پیدا، پدیدار صاحب دیر، دیر نشین
پستان آلای آمیزه ای سرگین و خاک که برپستان مالند تابچگان از شیر خوردن باز مانند
لبیشه لباشه ریسمانی بر سر چوبی که با آن دهان ستور بندند تا ناآرامی نکند
درست، تمام، راست، کامل، مهیاو صحیح، و بمعنی موج دریا و موج آب هم هست
آهک افروخته، آتش دل
مس زرد رومی خور داد ماه سیم رومی یکی از ماه های سریانی لاتینی تازی گشته هوا (هوا پارسی است) یکی از ماههای مشهور رومی مطابق ماه سوم بهار
فریبنده، مکار، غدار فریبنده، نابکار فریبنده، نابکار
پس مانده
جمع خبار، زمین های نرم، سوراخ های کلاکموش
نیزه جنبان، روغن زه (زیتون)، فلاخن، شیر بیشه
خز فروش
خریدار مشتری
سبزی فروش شیرآبکی، تره نورس کبت خورک از پرندگان
آزار، زیر جامه
پیراسته، پاک کرده
گمراهی، هلاکی، زیانکاری، بدبختی، خواری