- خوون
- خیانت کننده
معنی خوون - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
طبق، مائده، سفره خیانت کننده
جمع شان
سفره یا طبقی برای گذاشتن غذا روی آن،
کنایه از غذا، کنایه از ضیافت، مهمانی
پسوند متصل به واژه به معنای خواننده مثلاً آوازه خوان، روزنامه خوان، روضه خوان، قرآن خوان
خوان یغما: سفره ای که برای همگان می گستردند و همه بر آن می نشستند و از آن بهره می بردند،برای مثال ادیم زمین سفرۀ عام اوست / چه دشمن بر این خوان یغما چه دوست (سعدی۱ - ۳۳)
کنایه از غذا، کنایه از ضیافت، مهمانی
پسوند متصل به واژه به معنای خواننده مثلاً آوازه خوان، روزنامه خوان، روضه خوان، قرآن خوان
خوان یغما: سفره ای که برای همگان می گستردند و همه بر آن می نشستند و از آن بهره می بردند،
خار و خلاشه، گیاه خودرو، علف هرزه
ریشه «خواندن»، در ترکیب به معنی «خواننده» آید، تعزیه خوان، روضه خوان و مانند آن
مایعی است سرخرنگ در بدن جانداران و آن یکی از اخلاط اربعه است به نزد قدما، مایع سرخ رنگی که در تمام رگها جریان دارد و بدن از آن تغذیه می کنند بسیار خیانت کننده
مایعی سرخ رنگ و مرکب از گلبول قرمز، گلبول سفید، پلاسما و ذرات شناور که در تمام رگ ها جریان دارد،
کنایه از قتل، کشتار مثلاً خون ناحق، کنایه از پیوند نژادی
خون خوردن: کنایه از بسیار غم خوردن، کشتار
خون دل: کنایه از غم، غصه، رنج و محنت بسیار
خون جگر: کنایه از غم، غصه، رنج و محنت بسیار، خون دل
خون رز: کنایه از شراب، برای مثال مریز خون من ای بت به روزگار خزان / مساعدت کن و با من بریز خون رزان (امیرمعزی - ۵۲۸)
خون رزان: کنایه از شراب، بخون رز
خون ریختن: کنایه از کشتار کردن، کشتن مردم
خون سیاوشان: صمغی سرخ رنگ که از درختی به نام شیان به دست می آید و در طب به کار می رود، درختی از خانوادۀ نخل با میوه ای شبیه گیلاس
خون کردن: کنایه از کشتن انسان، قربانی کردن حیوان
خون گرفتن: در پزشکی خارج کردن خون از بدن به وسیلۀ سرنگ، برش پوست و مانند آن، حجامت کردن
کنایه از قتل، کشتار مثلاً خون ناحق، کنایه از پیوند نژادی
خون خوردن: کنایه از بسیار غم خوردن، کشتار
خون دل: کنایه از غم، غصه، رنج و محنت بسیار
خون جگر: کنایه از غم، غصه، رنج و محنت بسیار، خون دل
خون رز: کنایه از شراب،
خون رزان: کنایه از شراب، بخون رز
خون ریختن: کنایه از کشتار کردن، کشتن مردم
خون سیاوشان: صمغی سرخ رنگ که از درختی به نام شیان به دست می آید و در طب به کار می رود، درختی از خانوادۀ نخل با میوه ای شبیه گیلاس
خون کردن: کنایه از کشتن انسان، قربانی کردن حیوان
خون گرفتن: در پزشکی خارج کردن خون از بدن به وسیلۀ سرنگ، برش پوست و مانند آن، حجامت کردن
مایعی سرخ رنگ که در رگ های بدن جانوران جریان دارد و تغذیه بدن از آن تأمین می شود، خون مرکب از گلبول های سرخ و سفید است
خون به پا کردن: کنایه از جنگ و جدال سخت و خونین برپا کردن
خون خود را کثیف کردن: کنایه از عصبانی شدن
خون به پا کردن: کنایه از جنگ و جدال سخت و خونین برپا کردن
خون خود را کثیف کردن: کنایه از عصبانی شدن