مایعی سرخ رنگ و مرکب از گلبول قرمز، گلبول سفید، پلاسما و ذرات شناور که در تمام رگ ها جریان دارد، کنایه از قتل، کشتار مثلاً خون ناحق، کنایه از پیوند نژادی خون خوردن: کنایه از بسیار غم خوردن، کشتار خون دل: کنایه از غم، غصه، رنج و محنت بسیار خون جگر: کنایه از غم، غصه، رنج و محنت بسیار، خون دل خون رز: کنایه از شراب، برای مثال مریز خون من ای بت به روزگار خزان / مساعدت کن و با من بریز خون رزان (امیرمعزی - ۵۲۸) خون رزان: کنایه از شراب، بخون رز خون ریختن: کنایه از کشتار کردن، کشتن مردم خون سیاوشان: صمغی سرخ رنگ که از درختی به نام شیان به دست می آید و در طب به کار می رود، درختی از خانوادۀ نخل با میوه ای شبیه گیلاس خون کردن: کنایه از کشتن انسان، قربانی کردن حیوان خون گرفتن: در پزشکی خارج کردن خون از بدن به وسیلۀ سرنگ، برش پوست و مانند آن، حجامت کردن