قشنگ. هجیر. زیبا. وجیه. شکیل. صبیح. خوبرو. (یادداشت مؤلف). مقابل بدگل. - امثال: خوشگلها در دالان بدگلها گریه می کنند. مبارک خوشگل بود آبله هم درآورد، کنایه از بد بدنبال بد آوردن است
قشنگ. هجیر. زیبا. وجیه. شکیل. صبیح. خوبرو. (یادداشت مؤلف). مقابل بدگل. - امثال: خوشگلها در دالان بدگلها گریه می کنند. مبارک خوشگل بود آبله هم درآورد، کنایه از بد بدنبال بد آوردن است